هی العلیاء 59 معجزه حق الله 59با امام حق دین الله59 59مهدی 59مقدس ترین امام بجهان59حاکم دین اسلامی59بسیجی مخلص الله 59با امام داوزدهم بسیج59مهدی59روح اسلام قرآنی59ارزشه دین اسلامی59امام حاکم دین اسلام59آخرین امام دین اسلام59صاحب کل دین اسلام59امام واقعی الله 59نماینده اصل الله 59دین اسلام واقعی59وحدت شیعه سنی59 راهنمای دین اسلام 59 آخرین امام دین اسلام59 مهدی 59رهبرآسمانی الله59 مهدی59آخرین امام دین اسلام59دین الله34+ 25اصل اسلام=59 مهدی59دین واقعی اسلام59دین الله اصل اسلام 59مهدی59بسیجی مخلص الله 59مهدی59خلیفه حق الله 59امام حاکم دین اسلام59 امام واقعی الله59اصول مذهب شیعه59 دین واقعی اسلام59 حق را بپذیرید59 القرآن الکریم 59 والقرآن العظیم59 قرآنه ناطق مهدی59
نبض عالم با نگاه تو منظم میشود بارضای تو رضای حق فراهم میشود بدون نقطه میکنم سخن آغاز =لا اله الا الله هو الله عالم حی محمد علی مهدی ولی الله همیشه اهل خانه به مسائل آگاهتر از دشمنان بیرون خانه اندجبرئیل خبر توطعه منافقان برای ترور پیامبر را آورد بیرون خانه سرکرده منافقان خبرچین ایستاده بود پیامبر مجبور شدبرای جلوگیری از خبر چینی او را باخود به غار عنکبوت ببرد مارو عقربو عنکبوت سیاه کی بوود جانشین رسول خدا همیشه اهل خانه به مسائل آگاهتر از دشمنان بیرون خانه اند پیامبر وارث محراب کعبه زاده محراب شهید محراب امام علی جانشین پیامبر در خانه پیامبر جای پیامبرخوابید فقط یک جاشنین میتواند جای پیامبر بخوابد و برای بت شکستن در خانه خدا محل تولد مولاء علی به دوش رسول خدا رفته و بت های کعبه را سرنگون و درهم شکست مثل در خیبر علی برکند از جاء ابوبکر عمر غش کرد در جاء خبر آمد خبری در راه است خوشدل آنکس که از آن آگاه است منتظران را به لب آمد نفس ای بتو فریادبفریاد رس خدایی در تمام جهان مثل دوازده امام شیعه یکی هم وجود ندارد چرا هفت حرف در سوره ی حــمــد نیست؟
«ث ، ج ، خ ،ز ، ش ، ظ ،ف»
قیصر روم برای یکی از خلفای بنی عباس ، در ضمن نامهای نوشت :«ما در کتاب انجیل دیده ایم که هرکس از روی حقیقت سورهای بخواند که خالی از هفت حرف باشد ، خداوند جسدش را بر آتش دوزخ حرام میکند ، و آن هفت حرف عبارتند از :«ث ، ج ، خ ،ز ، ش ، ظ ،ف» ما هر چه بررسی کردیم ، چنین سورهای را در کتابهای تورات و زبور وانجیل نیافتیم ، آیا شما در کتاب آسمانی خود ، چنین سورهای را دیده اید؟» خلیفه عباسی دانشمندان را جمع کرد ، و این مساله را با آنها در میان گذاشت، آنها از جواب آن درماندند، سرانجام این سوال را از دهمین امام شیعیان امام هادی (ع) پرسیدند آن حضرت در پاسخ فرمودند: آن سوره ، سوره «حــمد» است ، که این حروف هفتگانه در آن نیست
پرسیدند : فلسفه ی نبودن این هفت حرف ، در این سوره چیست؟
فرمودند : حرف «ث» اشاره به «ثبور»(هلاکت)
و حرف «ج» اشاره به «جحیم» (نام یکی از درکات دوزخ) است
و حرف «خ» اشاره به «خبیث» (ناپاک) و حرف «ز» اشاره به «زقوم» (غذای بسیار تلخ اهل دوزخ) است
و حرف «ش»اشاره به«شقاوت»(بدبختی) شیطان پرستی دارد
و حرف «ظ» اشاره به «ظلمت» (تاریکی)
و حرف «ف» اشاره به «آفت» است.
خلیفه ، این پاسخ را برای قیصر روم نوشت ، قیصر پس از دریافت نامه ، بسیار خوشحال شد، و به اسلام گروید، و در حالی که مسلمان بود از دنیا رفت. شیعه یعنی ش شما ی یار ع علی ه هستی شیعه یعنی شما یار علی هستی پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍبه ابجدفرقه25شیعه25کعبه25کربلا25اصل اسلام 25آل الله25با آل قرآن25ارباب جهان25شیعه25اصل اسلام25نام آدم25 باردر قرآن آمده آدم باش و حق را بپذیر آدم باش دیگه نام شیعه چندین بار در قرآن آمده وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ نام آدم 25 بار در قرآن آمده آدم باش و حق را بپذیر .والله اگه جای شما بودم از خجالت می مردم لا اقل به بزرگانتان بگوئید یا حق را بپذیرند یا جواب ما را بدهند ده ساله منتظرم مغزشان که تاب نداره
شرح شافیه ابی فراس ، مطابق نقل منتخب التواریخ ، ص ۷۹۵ .
کسی کو گفته از علمو درایت بیانات متین غیر از علی نیست جانشین خاتم پیغمبران مولاء علیست جانشین مصطفی این مرتضی مولاء علیست ابوحنیفه یکی از شاگردان امام صادق شیعیان محسوب میشود تمام نکات مبهم علمی و دینی را در محضر امام ششم شیعیان 40صادق آل محمد 40 امانت نبوت امامت40امام کل دین40راه نجات دین 40 معنی عشق40 دستور الله 40امام غدیر خم 40اصل ولایت40منجی عالم40بخاطر آنها بهشت 40 آفریده شد40معنی قرآن40پیشوای اول40جان قرآنی40دستور الله 40امام غدیرخم40امام کل دین40 عشق علی40راه علی40 گفت پیغمبر40خدای کعبه40 فقط بحق است40راه مستقیم40دایره اسلام40اصل ولایت40ولی دین40 راه انبیاء40حق دین اسلام40نصرمن الله40 منجی عالم40 حق با شیعه40اصل ولایت40معنی عشق40دستور الله 40پیشوای اول40نشانه امامت دین40 امانت نبوت امامت40 راه علی40با راه مهدی40 نبض عالم بانگاه تو منظم میشود بارضای تورضای حق فراهم میشود
ابو حنیفه(پیشوای بزرگ اهل سنت)
هیچ کس با علی به مبارزه برنخاست مگرآنکه علی از آن برتر بود واگر علی به مقابله ومبارزه با آنها
نمی پرداخت هیچکس نمی دانست سیره بین مسلمین و تکلیف شرعی با این گروهها از چه قرار است.
(مناقب ابو حنیفه٬خطیب خوارزمی ج2 ص83
سوار شدن به الاغ بعضی ها آنقدر با شدت میپرند که از آن طرف با کله به گل فرو میروند باز غیرت پیشوای شافعی شنیده بودیم پسر عمو ها دشمن خونی همند ولی ندیده بودیم فدایی یکدیگرند به فرموده پیشوای شافعی(پیشوای مذهب شافعی)فرمود
اگرعلی مرتضی خود را آنطور که بود نشان می داد٬مردم جهان همه در برابرش سرسجده برزمین میگذاشتند٬شافعی می میرد ولی نمی داند که خدای او الله است یا٬علی
1-غررالحکم، ج3، ص428، ح4990 علی 110با رهبر اصلی حزب الله علی110 قولو لا اله الا الله تفلهوا 98 +12 حق = 110 علی 110 منادیه 110 دین الهی 110 علی 110 منادیه 110دین الهی110 علی 110جلوه الله110جلوه کنی به هر زمان باعث خلقت جهان110بسم رب الشهداء و الصدیقین92محمد+18 ذالحجه غدیرخم=110منادیه 110دین الهی110علی 110 یمین 110 نگین دین الهی110پلیسی 110اولین امام حق مسلمین جهان علی110منطق الله شرع دین اسلام علی110ارباب حروف ابجدی محمد علی110راه الله جانشین محمد ارباب علی 110 علی ابن ابی طالب اول خلیفه الله 110 علی ابن ابی طالب امام اول اهل اسلام110راه الله رمز سره ملکوت الله 110راه الله اسرار دین الله علی110امام قرآن فقط الله محمد علی 110 مذهب اصلی جانشین دین اسلام علی 110 راه الله رمز سره ملکوت الله 110 راه الله اسرار دین الله علی 110 اول خلبان آسمانها علیست سیمرغ به آسمان لاحوت علیست او بود نبی به آسمانها میبرد جمع خلبانه خدا میداند سرحلقه سره کائنات به والله علیست سوال
إِنَّ الله تَعَالَى لَمْ يُنْزِلْ عَلَيْكَ سُورَةً مِنَ الْقُرْآنِ إِلَّا فِیهَا فَاءٌ ... مَا خَلَا الْحَمْدَ فَإِنَّهُ لَيْسَ فِیهَا فَاءٌ .
[ سفینة البحار ، شیخ عبّاس قمی ، مادّه حمد ]
در هر سورهای فاء وارد شده به جز سوره حمد که در آن حرف فاء نیامده است .
[ مستدرک الوسائل ، ۴ ۳۰۰ ]
جهت کسب مطالب و بطلان سحر و تحبیب، خواندن آن و با خود داشتن اثر عجیب دارد:پیامبر فرمود چشم زدن انسان را در گور و شتر را در دوگوله قزقون دیگ می کند درزمان پیامبر قبیله ای بود هر موقع گوشتشان تمام می شد غلامش را با خود به صحرا میبرد و با چشم زدن حیوانی را به زمین می زندندو صاحبش را صدا کرده که شتر یا گوسفندت در حال مردن است سرش را ببر و نصف گوشتش را تقسیم کرده و با خود می بردند برای شام شب چشم زدن انسان را در گور و شتر را در دیگ میکند چشم زدن پرواز روح در یک صدم ثانیه به نقطه بختک ضربه زده و باز می گردد همین ضربه روحی که توسط چشم باز و تمرکز فقط به یک چیز قبول حق افتد نه دو چیز اگر گوسفند است فقط گوسفندی فکر کنید اگر شتر است فقط شتری فکر کنید و قدرت خارق الآده روح و ضربه زدنش به حیوانات و انسان باعث مرگ آنها میشود مثل صاعقه عمل می کند اینجانب همیشه با ماشاء الله لا حول ولا قوه" الا بلله العلی العظیم کسی که این ذکر را بگوید نه چشم می خورد و نه چشم می زند چشمک زدن حرام است باعث در هم کوبیدن عشق عاشق معشوق میشود
بسم الله الرحمن الرحیم؛ الحمد لله رب العالمین؛ الرحمن الرحیم؛ اقسمت علیکم یا معشر الارواح الروحانیة و الموکلین بهذه السورة بحق جبرائیل؛ الرحمن الرحیم؛ مالک یوم الدین؛ اقسمت علیکم یا ملائکه الموکلین بهذه الایات اجیبوا داعی الله و بحق میکائیل؛ ایاک نعبد و ایاک نستعین؛ اقسمت علیکم یا ملائکه الموکلین بهذه الاسماء العظام و بحق اسرافیل و حملة العرش العظیم؛ اهدنا الصراط المستقیم؛ انه لقسم لو تعلمون عظیم بحق عزرائیل؛ صراط الذین انعمت علیهم؛ غیر المغضوب علیهم و لا الضالین؛ اجیبونی و اطیعونی یا مالک الموکل بالاسماء العظام الاولین و الاخرین هذه السورة الشریفة و الایات المبارکات بحق قل قل قل قل هو الله احد و بحق النور الطیب الطاهر المصطفی محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) اقض حاجتی برحمتک یا ارحم الراحمین .
می توان به جای قل ها چهار قل را بخواند، و بعد حاجت خود را بگوید؛ بعد از آن بخواند: یا ملائکه الله الموکلین بهذه السوره انصرفوا باذن الله .
ثواب قرائت سوره ی حمد
در مستدرک محدث نوری رحمة الله علیه از لب الالباب راوندی از حضرت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت نموده: که ملکی بر آن حضرت نازل شد و گفت به درستی که خداوند تو را به دو سوره بشارت می دهد، که قبل از تو به پیامبری اعطا نفرموده است؛ فاتحة الکتاب و خاتمه های سوره ی بقره؛ و از آن حضرت روایت شده است که فرمودند: فضل سوره ی حمد مانند فضل حاملین عرش می باشد؛ کسی که سوره ی حمد را بخواند، ثواب حاملین عرش الهی به او عطا می شود و نیز روایت است که فرمودند: اگر فاتحة الکتاب در یک کفه ی میزان قرار گیرد و بقیه ی قرآن در کفیه ی دیگر، به درستی که فاتحة الکتاب هفت برابر بر کفه ی دیگر رجحان دارد.بدون نقطه میکنم سخن آغاز =لا اله الا الله هو الله عالم حی محمد علی مهدی ولی الله یک سئوال اگر این وبلاگ متعلق به وهابی ها بود شیعیان چه جواب میدادند به والله قسم در جا شیعه میشدند فقط اسلام شیعه 12 امامی بحق میباشد نام شیعه 12 بار در قرآن آمده است وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ نام شیعه 12 بار در قرآن آمده نام امام هم دوازده بار در قرآن آمده نام آدم 25 بار در قرآن آمده به ابجد اصل اسلام 25 نام آدم هم 25 بار در قرآن آمده آدم باش حق را بپذیر نامرد نباش پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 25 شیعه 25 کعبه 25 کربلا 25 اصل اسلام 25با سلام کسانی که به دروغ اسلام می آوند و ذگر شهادت ثالثه را بر زبان جاری نسازند اسلام آنها باطل است لذا در قرآن هم سه آیه مربوط به اهل بیت نازل گشته است 1- شهادت به یگانگی الله 2- شهادت به رسول خدا که پیامبر بحق خداوند است 3 شهادت به جانشین بحق رسو الله و اهل بیت پیامبر در قرآن اهل البیت و یطهر کم تطهیرا در وجوب محبّت اهل بیت پیامبر(ص) نمی توان تردید کرد. در آیه « قل لا أسألکم علیه أجراً إلّا المودّه فی القربی»30 دوستی خویشاوندان پیامبر(ص) به عنوان مزد رسالت آن حضرت به شمار آمده است. مقصود از قربی ( خویشاوندان) در این آیه همان کسانی اند که آیه تطهیر در مورد آنان نازل شده است؛ چنان که حاکم نیشابوری روایت کرده است که حسن بن علی(ع) پس از شهادت علی بن ابی طالب(ع) برای مردم سخنرانی کرد و به معرفی خود پرداخت و گفت:
سوره ی بقره (2)
این سوره با بسم الله 286 آیه است و این سوره جز آیه ی و اتقوا یوماً ترجعون فیه الی الله مدنی است و این آیه در حجة الوداع نازل شده است. ابی بن کعب گفت پیغمبر فرمود: برای هر چیزی کوهانی است و کوهان قرآن سوره ی بقره است. سهل بن سعید گوید رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: هر که این سوره را در سرای خود بخواند، اگر در روز باشد سه روز شیطان گرداگرد سرای او نگردند و اگر در شب خواند، سه شب شیاطین گرد سرای او نگردند. فرمود: سوره ی بقره را بیاموزید، که یاد گرفتنش برکت است و ترکش حسرت؛ و باطل گران (ساحران) بر خدا به این سوره راه نیابند. فرمود: هر که آن را بخواند، صلواة و رحمت خدا بر او باشد؛ و چندان ثواب یابد که نگهبان در راه خدا دارد و سوره ی بقره سراپرده ی قرآن است.
اسرار؛ ابوهریره گوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) می خواست لشکری به جنگ فرستد یک یک را پیش خود خواند و پرسید: تو از قرآن چه دانی؟ و می گفت من فلان سوره را دانم، تا جوانی پیش آمد از همه در سن کوچک تر بود. گفت: من سوره ی بقره را دانم، فرمود: تو را بر اینان امیر کردم؛ گفتند: رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) چگونه این جوان را بر ما پیران نادان امیر می کنی؟ فرمود او سوره ی بقره داند و شما ندانید. پس جوانمردی که تمام قرآن و تورات و انجیل و زبور و معانی آنها در سینه اش باشدچگونه امیرالمؤمنین نشود. امیرالمومنین در کعبه دوشش کسی غیر از علی نیست بت شکن در کعبه بر دوش نبی مولاء علیست جانشین خاتم پیغمبران مولاء علیست کسی کو گفته از علمو درایت بیانات متین غیر از علی نیست جانشین خاتم پیغمبران مولاء علیست جانشین مصطفی این مرتضی مولاء علیست حسن خدا در آئینه ات جلوه میکشد جلوه نمای مکتب شیعه مولاء علیست هم آئینه رسالتو هم آئینه امامتی اقیانوس نبی بهر کرامتی هم آئینه خدا روز قیامتی روز پیروزی به کعبه علی دوش نبی روز محشر هم لوای حمد بر دوش علی شاهنشه سریر ولایت علی قل انما ولی یکم الله علی خواند احمد خویشتن را با علی مولای امت تا بدانی ملک هستی جز علی سلطان ندارد سلطان سریر ولایت علی قل انما ولی یکم الله علی
امام صادق (علیه السلام) فرمود: هر کس بقره و آل عمران را بخواند روز قیامت دو چتر شوند بر سر او و از تابش آتش او را نگهدارند، هر که خواهد در دنیا ارجمند و در آخرت سر بلند باشد این سوره را تلاوت نماید.
آن حضرت فرمود: هر که سوره ی بقره را بنویسد و بر کسی که چشم خورده بیاویزد یا بر مصروع (غشی) یا ترسیده یا فقیر یا دردناک آویزد از آنها خلاص شوند. حضرت علی (ع) تمام کتب اول و آخرین پیامبر را برای پیامبر می خواند عمر ده سال طول کشید سوره بقره را حفظ کندآخر هم از یادش رفت از ایشان پرسیدند موقع مرگ چه آرزویی داری فرمود سوره بقره را بخوانم وقتی ابولولو خنجر به مقعد عمر فرو کرد گفت ای وای مقعدم پاره شد هرگز نتوانست سوره بقره را بخواند و گاو از دنیا رفت سامری قوم محمد عمر گاو بوود لعنتی بی پدر وَإِنْ يَدْعُونَ إِلَّا شَيْطَانًا مَرِيدًا * لَعَنَهُ اللَّهُ ...سوره نساء آيه 117 و 118
... و جز شيطان سرکش را نمیخوانند ؛ خدا لعنتش کند ...
12- فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِيثَاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ ...وَإِنْ يَدْعُونَ إِلَّا شَيْطَانًا مَرِيدًا
سوره مائدة آيه 13پس به سزای پيمان شکستنشان لعنتشان کرديم ...به ابجدلعنت22شیطان22عمر22ابابکر22بدبختی22مقصر22دشمن اسلام22عمر 22ابابکر22گنده لات22شرور22نابکارقلدر22منافقان22مجرمان22شیطان22عمر 22ابابکر22سست ایمان22گنده لات22شرور22نابکار22قلدر22نابحقه22 ناخلفه22درآتشه22دوزخه22نابکار22دینها22دروغ22کلک22نیرنگ22 مکارا 22روباه22لواط22 ایدز22 فاحشه22تباهی22آلوده22 عمر22شیطان22 ابابکر 22 بدبختی 22ابوبکر رکب وبا دوسال خلافت نکرده از دنیا رفت و آرزوی خلافت را به گور برد گور به گور شد عمر هم ده سال بعد از دنیا رفت نمونه برداری کنید تمام لواط کاران بخاطر ایدز از دنیا رفته اندبه ابجد پیمان شکن دینها541 عمر ابوبکر541کافر پلید دین اسلام541 مجرمین بدین اسلام541 عمر ابوبکر541 فتنه ها 541پیامبر فرمود بعد از من فتنه ها بپاخیزند به ابجد فتنه ها 541 به ابجد ظالم 971-430 مقصر = 541 عمر ابوبکر 541 دشمنه اسلامی541 اهله شر541 مرگ کافر541 به ابجد مقصر430+231 ابوبکر=661 عثمان 661+310 عمر = 971 ظالم به دست می آید ظالم 971+231 ابوبکر = 1202 ابجد کبیر سه خلیفه قاصب 1202 اینم آیه قرآن به ابجدسه خلیفه قاصب 1202 ان من المجرمین منتقمون 1202 قرآن میفرماید ما مجرمان را سخت عقوبت خواهیم کرد1202 ارتش کفار1202 بکافران محض1202عمر ابوبکر عثمان 1202 سامری قوم محمد عمر گاو بوود لعنتی بی پدر
پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) فرمودند: إن وليتموا علياً و ما أراكم فاعلين تجدوه هاديا مهديا يهدي بكم السبيل المستقيم. پیامبر فرمود اگر علي را خليفه خويش قرار دهيد، گرچه ميدانم نميكنيد، همه شما را به ساحل نجات و سرمنزل مراد خواهد رساند. مسند احمد بن حنبل، ج1، ص109 ـ الإصابة لإبن حجر، ج4، ص468 ـ شواهد التنزيل للحاكم الحسكاني، ج1، ص82 ـ تفسير الآلوسي، ج6، ص170 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص420 ـ أسد الغابة لإبن الأثير، ج4، ص31 ـ ميزان الإعتدال الذهبي، ج3، ص363 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج7، ص 397
به ابجددین 64 الله محمد علی64جانشین محمد علی64 به ابجد دین 64 الله محمد علی 64 جانشین محمد علی 64 الله محمداصول دین فروع دین121یا علی121 با شش کلمه پروردگارخود پیامبر و خانواده پیامبر و جانشین پیامبرتان را به علم ابجدثابت نمائیدبه ابجد الله محمدعلی فاطمه حسن حسین121یا علی121با جان دین121برحق ترین مکتب اسلام تشیع میباشد121یا علی121 منتخب1092-1202سه خلیفه=110علی 110 حامیان110 دین الهی 110 علی 110 جلوه الله 110 ولی دین 110یمین110منادیه110دین الهی110 نماینده الله جانشین محمد علی 110منتخب دین الله جانشین محمد علی 110کلمه الله رکن دین اصل اسلامی 110{ولایت علی امامت دین اسلام قرآن 110} باریشه ولایت امامت جانشین پیامبر110نماینده الله جانشین محمد علی110جانشین اصلی آخرین پیامبرالهی110 علی کیست جانشین بدین پیامبر110 یک مرد می خواهم به ابجد صغیر با 4 کلمه که ابجد کبیر مولایش را معرفی نماید با 2کلمه هم قبوله اگر یک وهابی توانست با دو کلمه به ابجد مولایش را به ابجد صغیر بستایدکه ابجد کبیرش مولایش دربیاید این جانب به مذهبشان در خواهم آمدبه ابجد علی 110عالیرتبه ها امیرالمومنین110برگزیده الله محمدی علی110امیرالمومنین محمد و علی110 عالیرتبه حکم الله علی 110حکم الله عالیرتبه علی 110 عالیرتبه عترت رسول الله110 انسان برگزیده جانشینه الله 110 رئیس بدین الله محمد علی 110کاملترین خوشبخترین عالمی110علی ابن ابی طالب امام اول اهل اسلام110علی ابن ابی طالب اول خلیفه الله 110نمایندها الله پیشوای مسلمینی 110 جانشین دین اسلام محمد علی 110 دین 64 الله محمدعلی64 حاکم اصلی دین اسلام جانشین محمد 110مذهب اصلی دین اسلام جانشین محمد علی 110اصل دین اسلام دین فاطمه علی 110اصل اسلام خلیفه حق الله محمد110اصل دین اسلام دین فاطمه علی 110جانشین اصلی آخرین پیامبر الهی 110ولی دین110علی 110منادیه 110دین الهی110عشق یعنی فاطمه جانه علی 110عشق الله یعنی محمدعلی 110رسم قرآن 651-541 عمر ابوبکر=110یمین 110اصحاب یمین نامه اعمالشان را به دست راستشان می دهندآنها در دنیا فقط به قوانین الله محمد علی پایبند بوده اند نماز می خوانند دزدی نمی کنند حقوق نجومی نمی گیرند اگر توانستید با 4 کلمه مذهب و رهبر دینتان عمر یا ابابکر را ثابت کنیدکه ابجد کبیر امامتان جانشین پیامبردر آید من به مذهب شما در خواهم آمد فقط با 4 کلمه که ابجدصغیرمولایتان دربیاید اینقدر بدبخت هستید این کار را هم نمی توانید به ابجد کبیر و صغیر تا ابجدکبیرمولاوامامتان دربیایدبادو کلمه هم قبوله110عالیرتبه هاامیرالمومنین 110علی110دین الهی110نماینده الله جانشین محمد علی110با زاده محراب شهید محراب علی110 مقام شهید عشق الله محمد علی110نگین دین الهی علی ولی الله110 حاکم اصلی دین اسلام جانشین محمد110جانشین مذهب اصلی دین حق اسلام علی 110بابرگزیده الله جانشین محمد علی 110جانشین آخرین پیامبر الهی110 نماینده الله جانشین محمد علی110 مهمترین رکن دین ولایت اسلام 110 دین ومذهب الهی عجوبه قرآنی 110علی110 کلمه الله رکن دین اصل اسلامی110 دین الله شیعه محمد علی است 110بهترین مذهب ارباب جهان شیعه است 110 برگزیده الله محمد امام علی110عشق الله راه الله محمد علی110جانشین اصلی آخرین پیامبر الهی110رهبر اصلی اسلام امام دین علی110جانشین الله اصل ولایت محمد علی 110محور اصلی قرآن دین حق الله 110شاه ولایته علی ابن ابی طالب110امام اصلی غدیره شاه ولایت علی110کلید اسرارامام حق دین مسلمین110راه الله منصب الله حقیقت دین 110واجب واجب واجب دین اسلام نماینده الله 110اصل دین اسلام دین فاطمه علی110جانشیندین محمد غدیر خم علی110نماینده الله جانشین محمد علی110اصل دین اسلام جانشین دین پیامبری110منتخب دین الله جانشین محمد علی110 مهمترین رکن دین ولایت اسلام 110راه الله منصب الله حقیقت دین110واجب واجب واجب دین اسلام64+46معدن علوم =نماینده الله=110علی110ولی دین110 دین الهی110نماینده الله جانشین محمد علی110مذهب اصلی دین اسلام جانشین محمد علی 110یا اصل اسلام اصل قرآن رکن دین اسلام 110راه الله منصب الله حقیقت دین110علی110ولی دین110نگین110حامیان 110دین الهی110یمین 110قرآن میفرمایددر روزقیامت همه در گرو اعمالشان هستند الا اصحاب یمین که بدون حساب وکتاب نامه اعمالشان رابه دست راستشان می دهندپیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجدفرقه25شیعه 25کعبه 25 اصل اسلام25شیعه25 وهابی عرضه داری به ابجد صغیربا5 کلمه به ابجد خلیفه تا با5کلمه ارباب و امام دینت را ثابت نمایی اگر این کار را کردی حق با شما ست معلومه که کودنیت به ابجد کبیر ظالم971-430 مقصر=541 فتنه ها541عمر ابوبکر541 نامردان فاسق دین 651مردان فاسده دین اسلامی 651-110 دین الهی علی=541 عمر ابوبکر541به ابجد مقصر 430+231 ابوبکر نفاق=661 عثمان 661+310 عمر = 971 ظالم 971+231 ابوبکر=1202 ابوبکر عمر عثمان1202قرآن میفرماید ما مجرمان را سخت عقوبت خواهیم کرد 1202 ان من المجرمین منتقمون 1202قرآن میفرماید ما مجرمان را سخت عقوبت خواهیم کرد1202 نقض اسلامی دین الهی1202 بکافران محض1202 ارتش کفار1202 عمرابوبکر عثمان1202
به ابجدسرکشای خائن1312 -110علی= 1202 ابوبکر231+310 عمر +661 عثمان=1202با قاصبه خلافت 1312-110علی =1202اینم آیه قرآن به ابجدسه خلیفه قاصب 1202 ان من المجرمین منتقمون 1202 قرآن می فرماید ما مجرمان را سخت عقوبت خواهیم کرد این آیه قرآن هم به ابجد کبیر هم به ابجد صغیر ابجد 1202ابوبکر و عمر و عثمان 1202 میباشد ان من المجرمین منتقمون 1202به ابجد مفسد فی الارض ها 1312- 110دین الهی علی= 1202سه خلیفه ابوبکر عمر عثمان 1202خیانت کاران اهل دین1433-1202سه خلیفه= 231ابوبکر رکب وبا231 ابوبکر231نفاق231 عصیان231به ابجد مقصر430+231 ابوبکر=661عثمان661+310عمر=971 ظالم به دست می آید ظالم 971+231 ابوبکر=1202میباشدپیامبر فرمود بعد از من فتنه ها بپا خیزند به ابجد فتنه ها 541 عمر ابوبکر541 یعنی ظالم 971-430 مقصر = 541 فتنه ها 541 عمر و ابوبکر میباشند پیامبر فرمود علم ابجد را یاد بگیرید که همه آن شگفتیست وای بر عالمی که علم ابجد نداند همه قرآن به علم ریاضی نوشته شده فقط کمی حوصله عشق می خواهددروغگو 1216-14معصوم اهل بیت پیامبر=1202 ان من المجرمین منتقمون1202قرآن میفرمایدما مجرمان را سخت عقوبت خواهیم کرد1202 ابجدکبیرابوبکر231+ 310عمر+661عثمان=1202بکافران محض1202 ارتش کفارخیانت کاران اهل دین 1433- 1202سه خلیفه=231 ابوبکر رکب وبا231 ابوبکر231نفاق 231عصیان231 به ابجد مقصر430+231 ابوبکر= 661 عثمان 661+310 عمر = 971 ظالم به دست می آید ظالم 971+231 ابوبکر= 1202 ابجد سه خلیفه 1202 این آیه قرآن هم 1202 میباشد سوره سجده آیه 22 ابجد ابوبکر عمرعثمان میباشد 1202 ان من المجرمین منتقمون 1202 قرآن میفرماید ما مجرمان را سخت عقوبت خواهیم کرد1202
پرتگاه منافقا 878-337 محمد علی فاطمه = 541 عمرابوبکر541 فتنه ها 541 اهله شر541 دشمنه اسلامی با پرتگاه اهل دین اسلام 851-541 عمر ابوبکر = 310 عمر ظالم 971- 310 عمر = 661 عثمان 661مردان رجس یا ابله پلید661عثمان661 -971 ظالم = 310 یامردان رجس ملحد 651 بله اسراف کاران 651 مردانه فاسده دینه اسلام 651-110دین الهی=541 فتنه ها 541 مکافات541 عمرابوبکر541 اهله شر541 آفت کلی 541 آفتین 541 کافر پلید دین اسلام 541 مجرمین بدین اسلام 541 کفار پلید دین اسلام 541
به ابجد توطعه شیطان 860-319 فلسفه دین = 231 ابوبکر رکب وبا یا آتش معرکه های شیطان 1433-1202 سه خلیفه = 231 نفاق 231 عصیان 231 ابوبکر 231 رکب وبا 231 توطعه شیطان بود یا فریب کاران بدین اسلام 772-541فتنه ها =231 ابوبکر با فریب کاران دین اسلامی 772-541= 231 ابوبکر به ابجد خائنان 772-541 عمر ابوبکر= 231 ابوبکر بزرگترین خائنان بوده است به ابجد فریب کاران 563-541=22عمر22شیطان22ابابکر22 بدبختی22 دشمن اسلام 22 مقصر22 ملحد 22 لعنت 22 هذیان22عمر22 دیوانه تر از عمری در جهان وجود ندارد ببین اوضاع کشورهای عمری را عمر خود را تباه می کنند به ابجد فساد تباهی 563-541 عمر ابابکر= 22عمر ابابکر22 دشمن اسلام 22 مقصر22 بدبختی22 درآتشه 22دوزخه22عمر22گنده لات22شرور 22نابکار22قلدر22مجرمان22منافقان22
اسلام ناب185+166 لا اله الا الله = 351 قرآن
به ابجد خیانت امانت در قرآن به علم ابجد خیانت امانت 1553-351 قرآن = 1202 عمر ابوبکر عثمان 1202 بکافران محض1202
خط قرمزیه971 ظالم 971-430 مقصر=541 عمر ابوبکر541 فتنه ها541 به ابجد بدعت کنندگان651-110دین الهی=541عمرابوبکر 541فتنه ها541اهله شر541دشمنه اسلامی541عمر ابوبکر541فتنه ها541دشمنه اسلامی 541مکافات541آفت کلی541 پیامبرفرمودبعدازمن فتنه هابپا خیزندبه ابجدفتنه ها541عمر ابوبکر 541 کافر پلید دین اسلام 541 مجرمین بدین اسلام 541 کفار پلید دین اسلام 541 اهله شر 541 فتنه ها 541 عمر ابوبکر 541 ظالم971-430 مقصر=541عمر ابوبکر541{ قال رسوالله} کتاب الله و عترتی1575 +12 امام =1587-1202 سه خلیفه = 385 شیعه385قال رسول الله = پیامبر فرمود من و علی پدران این امتیم انا و علی ابواه هذاه الامه"275 +110علی = 385 شیعه 385 شیعه یعنی چه385مردعالم 385 اسلام واقعی الله 385 فلسفه دین الله385به ابجدکبیرلااله الاالله 166+92محمد 92+110علی +17 نماز = 385 شیعهپیامبر فرمود من و علی پدران این امتیم اهل بیت پیامبر شیعیان میباشیم به ابجد شیعه 385 از راست بخوان میشود 583 محمد علی فاطمه حسن حسین 583 عاشوراه 583 اهل بیت فاطمه583 محمد علی فاطمه حسن حسین 583امت اسلامی583 اهل دین اسلام قرآن 583اهل بیت فاطمه583عاشوراه 583 شیعه بدین اسلام 583 با آبروی قرآنی 583با کلید دین اسلام583 اهل محمد علی583احد عشر 583 بذات الله 583 یا برحق اهل اسلامی محمدی 583 سربلند اهل دینه 583 درهای بقرآنی583شبکه نور 583 اهل دین قرآن اسلام 583عاشوراه 583 با شور دینی 583اهل بیت فاطمه 583 امت اسلامی 583اهل بیت فاطمه 583 ابجد پنج تن آل عباء 583 شیعه بدین اسلام 583 شیعه بدین اسلام 583 این عدد نورانی را از راست بخوان583 میشود 385 شیعه براستی شیعیان فرزندان بحق اهل بیت پیامبرند پیامبر فرمودهیچ کسی شیعه نخواهد شد مگر فرزند دخترم فاطمه باشد پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385 شیعه 385بصاحبان اصل اهل دین 385 مرد عالم 385 اسلام پیامبر 385فقط دین اسلام 385 به ابجد خانواده محترم پیامبر583 محمد علی فاطمه حسن حسین 583 عاشوراه 583 شبکه نور 583 به قرارداد الله 583 اهل بیت فاطمه 583 امت اسلامی 583اهل دین قرآن اسلام 583 لا اله الا الله 167+ 132 اسلام +202 محمد علی +59 مهدی 23 = 583 اهل بیت فاطمه 583 اهل دین اسلام قرآن 583 به ابجداهل دین 100+351 قرآن +132 اسلام=583شبکه نور 583 شبکه نور583 اهل بیت فاطمه 583 این عدد نورانی را از راست بخوان براستی شیعیان فرزندان اهل بیت محمد علی فاطمه حسن حسین 583 اهل دین قرآن اسلام 583با کلید دین اسلام اهل محمد علی 583 این عدد نورانی 583 از راست بخوان میشود 385 شیعه 385با اسلامی دین الله 275 +110 دین الهی = 385 شیعه385 با اسلامی دین الله دین الهی 385 اهل دینی بقانون الله 385 فلسفه دین الله 385شیعه385با آل قرآن 385 دین پیامبر385 بسم رب شیعه 41اصل دین اسلام41جانشین الله41وارث الله41حامی الله41امام واقعی41یاورقرآن41 سردارسپاه عشق41دین پیامبر41 دین شیعه41امام واقعی41خلیفه اسلام 41دین کعبه41اصل دین اسلام 41وارث الله41 سلطان جهان اسلام41جانشین اصلی 41یاور قرآن41 جانشین الله 41+41اصل دین اسلام=82 امام82 مهدی به ابجد صغیر وکبیرمیشود 82مهدی 82به علم ریاضی قرآن 82 امام 82 صراط علی حقا نمسکه82 یا الله مدد 41+41 کلمه الله = 82 امام 82طبیب جهان82اهل الهی 82 یا الله مدد 82 امام 82 نبوت امامت ولایت فقیه82 بهای دین82 هر دینی بهایی دارد بهای دین اسلام 82 امام 82 طبیب جهان 82مهدی 82 به ابجد کبیر و صغیر 82 میباشد82 الم 82 امام82 نور قرآنی قرآن علی82 امام واقعی دین پیامبر82دین پیامبر دین شیعه 82 امام82جانشین اصلی وارث الله 82حقانیت اسلام یاورقرآن 82امام واقعی جانشین اصلی 82 وارث الله پادشاه علمی 82مهدی82 میباشد 82 با دادگاه دین82 طبیب جهان 82مهدی82 امام 82طبیب جهان82امام82 مهدی82+114 سوره قرآن = 196 قلب دین196+166لا اله الا الله+ 23مهدی= 385شیعه 385یاران مهدی313+ 72یاران امام حسین=385شیعه385شیداء385شهید الله 385لا اله الاالله166+59مهدی امام+ 60 ثانیه +100اهل دین= 385شیعه یعنی لا اله الاالله166+ علی 26+82 امام مهدی امام+100 اهل دین+11 امام شهید = 385 شیعهبه ابجدکبیروصغیرمهدی 82+114 سوره قرآن = 196دین اسلام 196 به ابجد کبیر و صغیرالف بالای تشدید الله86+110دین الهی =196دین اسلام196به ابجدکبیروصغیر مهدی 82+114سوره قرآن = 196 دین اسلام 196 امام کل دین 196 اسلامه مهدی 196قلب دین 196 امام کل دین196 دین اسلام 196 ضرب 14 معصوم در خودش میشود196 دین اسلام 196شیعه یعنی دین الهی 110+135دین الله +128کلید دین +12 امام=385 شیعه دین 64 لطفا دین خود را ثابت کنیدعلی 110+135 فاطمه +128 حسین +12 امام = 385 شیعه به علم ابجد اسلام ناب میشه 185 اسلام ناب 185 به ابجد صغیر میشود 17 اسلام ناب17+185= 202 محمد علی 202 مومن الله 202 اهل لا اله الا الله 202 محمد 92+110 علی = 202 علی سه حرف3ضربدرعلی26=78+12 امام=92 محمد92+110 علی = 202 مومن الله 202 کسی جزعلی ومحمد نیست202 مومن الله 202 اهل لااله الالله202محمد92+ 110علی= 202اهل دین الله202امام دین الله202آئینه بدین 202آئینه الله202بیت الله 202 محمد 92+110 علی = 202 به ابجد اهل بهشت 743-541 فتنه ها ابوبکرعمر = 202 مومن الله 202امام دین الله 202 محمد 92+110 علی = 202 بنازم شه عالمی به قرآن خدایش ستوده همی 202با دین ها الهی حزب الله202 امام دین الله 202 مهدی به دین ها الله 202 مومن الله 202 محمد92+110 علی =202 امام بکل دین 202مومن الله اهله دین الله202 محمد علی202 شه مردان بعالم 743- 541=202 محمد علی 202 اهل لااله الالله202 محمد 92+110 علی = 202 اهل دین الله 202 مهدی59 +143رستگار اهل عالمه=202 حسین128کلید دین128 حسین 128 +74 فرقه=202 صالح دینه202باصالح بدین202دین ها اسلام202 یعنی 74 فرقه باید به محمد و علی برگردند به ابجد اسلام 132 هوای دین الهی 132 محبوب دینی 132اساسی132 بدین الله 132 بدین الله 132 +12 امام =144اسلام به ابجد کبیر و صغیر144ضرب 12 امام درخودش میباشد شه مردان600- 541 عمر ابوبکر= 59مهدی59 رهبر آسمانی الله 59ذاکر الله محمد59آخرین امام دین اسلام 59دین اسلام واقعی 59 وحدت شیعه سنی 59 راهنمای دین اسلام 59 آخرین امام دین اسلام 59 مهدی 59رهبر آسمانی الله 59مهدی 59آخرین امام دین اسلام59 دین الله 34+25 اصل اسلام=59مهدی 59دین واقعی اسلام59ذاکر الله محمد59هدایتگر دین اسلام 59
نبض عالم با نگاه تو منظم میشود بارضای تو رضای حق فراهم میشود بدون نقطه میکنم سخن آغاز =لا اله الا الله هو الله عالم حی محمد علی مهدی ولی اللهمهدی 59 شه مردان بعالم 743- 541=202 محمد علی 202 دین ها اسلام 202 امام هاکل دین 202با دین ها الهی حزب الله202 ضرب 14 معصوم 196 دین اسلام 196 اسلامه مهدی196 به اسلامه مهدی202به مهدی به دین الله 202 امام کل دین ها 202کلید ها اسلام 202 دینی الهی حزب الله 202 مهدی بدینی الله202 مومن الله 202 محمد92+110 علی =202 امام بکل دین 202مومن الله اهله دین الله202 محمد علی202 شه مردان بعالم 743-541 عمر ابوبکر= 202 محمد علی 202 اهل لااله الالله202 محمد 92+110 علی = 202 اهل دین الله 202 مهدی59 +143رستگار اهل عالمه=202 حسین128کلید دین128 حسین 128 +74 فرقه=202باصالح بدین202 به دین اسلام202 یعنی 74 فرقه باید به محمد و علی برگردند به ابجد اسلام 132 هوای دین الهی 132 محبوب دینی 132اساسی132 بدین الله 132محبوب دینی 132 بدین الله132 اسلام دین اسلام به ابجد کبیر و صغیر اسلام میشود 132 +12 امام =144اسلام به ابجد کبیر و صغیر144ضرب 12 امام درخودش میباشد 144+ 8 5 ورث =202 محمد علی 202 شه مردان600-541 = 202 علی سه حرف3ضربدر علی26=78+12 امام=92 محمد92+110 علی = 202 مومن الله 202 کسی جزعلی ومحمد نیست مومن الله 202 اهل لااله الالله202محمد 92+110علی =202 اهل دین الله202امام دین الله202 امهدی59 +143بادین اللهی202یا اهل دین اسلام 202دینه الهی محمد 202 یعنی علی 110+92 محمد = 202 محمد و علی میباشدآل الله با آل قرآن عیسی روح الله موسی کلیم الله ابراهیم خلیل الله محمد رسوالله علی ولی الله دو تا دستاتو ببر بالا علامت دو انگشت پیروزی علامت ذالفقار 202 مثل هم محمد و علی دوش نبی حیدر است وارث پیغمبر است بت شکن در کعبه بر دوش نبی وارث خاتم بوود مولاء علی نام شیعه12باردر قرآن آمده {وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ} نام شیعه 12 بار در قرآن آمده { وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ} گفتم که نگی نگو نگفتی گفتم که زحق تو هم نیفتی شیعه یعنی ربنا آواز دین می شود نامت جهانی هم یقین تشیع بهترین فرهنگ دنیاست ملاک آدمیت عشق الله ست علی گویان عالم جمله هستند تمام انبیاء هم شیعه هستند دین الله 34+25 اصل اسلام = 59 مهدی59دین واقعی اسلام 59راهنمای دین اسلام 59 آخرین امام دین اسلام59 مهدی میباشد 59 محبوب الله علی66علی ولی الله66 الله 66 +66= 132 اسلام +64 الله محمد علی 64 دین64 هدایت دین حق اسلام64+132 اسلام=196 دین اسلام 196ضرب14 معصوم درخودش میشود 196دین اسلام 196دین الله 34+25 اصل اسلام = 59 مهدی59دین واقعی اسلام59هدایتگر دین اسلام59ارباب شاه جهان عالم تاب59 هدایت امت اسلام قرآن59صاحبان اصلی دین 59راهنمای دین اسلام 59 خلیفه حق الله 59 مهدی 59 خلیفه اسلام الله 59 آخرین امام دین اسلام59 مهدی میباشدبا سلام کسانی که به دروغ اسلام می آوند و ذگر شهادت ثالثه را بر زبان جاری نسازند اسلام آنها باطل است 1- شهادت به یگانگی الله 2- شهادت به رسول خدا که پیامبر بحق خداوند است 3 شهادت به جانشین بحق رسو الله و اهل بیت پیامبر در قرآن اهل البیت و یطهر کم تطهیرا در وجوب محبّت اهل بیت پیامبر(ص) نمی توان تردید کرد. در آیه « قل لا أسألکم علیه أجراً إلّا المودّه فی القربی»30 دوستی خویشاوندان پیامبر(ص) به عنوان مزد رسالت آن حضرت به شمار آمده است. مقصود از قربی ( خویشاوندان) در این آیه همان کسانی اند که آیه تطهیر در مورد آنان نازل شده است؛ چنان که حاکم نیشابوری روایت کرده است که حسن بن علی(ع) پس از شهادت علی بن ابی طالب(ع) برای مردم سخنرانی کرد و به معرفی خود پرداخت و گفت:
کلمه اهل بیت در قرآن در سه آیه به کار رفته است: یکی در «آیه 73 سوره هود» که مربوط به حضرت ابراهیم(ع) و همسر اوست. فرشتگان، خطاب به همسر ابراهیم گفتند: «رَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ عَلَیکمْ أَهْلَ الْبَیتِ إِنَّهُ حَمِیدٌ مَّجِیدٌ؛ رحمت خدا و برکات او بر شما خاندان باد بی گمان او ستوده ای بزرگوار است.»
دیگری در «آیه 12 سوره قصص» که مربوط به خاندان موسی(ع) است. خواهر حضرت موسی(ع) به درباریان گفت: « هَلْ أَدُلُّکمْ عَلَی أَهْلِ بَیتٍ یکفُلُونَهُ لَکمْ وَهُمْ لَهُ نَاصِحُونَ؛ آیا شما را به خانواده ای راهنمایی کنم که این کودک (موسی) را برای شما نگهداری می کنند.»
و سوم در «آیه 33 سوره احزاب» که به «آیه تطهیر» معروف است. خداوند خطاب به پیامبر(ص) و خاندان او فرموده است: «إِنَّمَا یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَیطَهِّرَکمْ تَطْهِیرًا؛ خدا فقط می خواهد آلودگی را از شما خاندان بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند.»
درباره اینکه مقصود از اهل بیت در آیه چه کسانی هستند، اقوال مختلفی مطرح شده است. دیدگاه مورد قبول شیعه و جمع کثیری از اهل سنّت این است که مقصود اهل کساء می باشد؛ یعنی پیامبر(ص)، علی، فاطمه، حسن و حسین(ع).1
اهل بیت در روایات
واژه اهل بیت در احادیث نبوی چهار کاربرد مختلف دارد که می توان آنها را کاربردهای: اعم، عام، خاص و أخص نامید. کاربرد اعم، آن کسانی که هیچ گونه پیوند خویشاوندی نسبی یا سببی با پیامبر ندارند را شامل می شود. آنان مسلمانانی هستند که در پیروی از پیامبر(ص) صادق و ثابت قدمند؛ چنان که پیامبر(ص) سلمان فارسی2 و ابوذر غفّاری3 را از اهل بیت به شمار آورده است، در برخی روایات اهل بیت بر افراد دیگری نیز اطلاق شده است که اسامـ[ بن زید4 و واثلـ[ بن اسقع5 از آن جمله است.
کاربرد عام اهل بیت همه خویشاوندان نسبی پیامبر(ص) را در بر می گیرد، کسانی که صدقه واجب (زکات) بر آنان حرام شده است.6 در حدیث دیگری، تعبیر اهل بیت در خصوص عبّاس، عموی پیامبر(ص) و فرزندان او به کار رفته است.7
کاربرد خاصّ اهل بیت مربوط به همسران پیامبر(ص) است. بدون شک، همسران پیامبر(ص) مطابق معنای لغوی و عرفی، اهل بیت پیامبرند، مقصود از بیت در اینجا، بیت سکنا (محلّ سکونت) است، نه بیت نسب یا نبوّت. در یکی از احادیث مربوط به شأن نزول آیه تطهیر8 آمده است که امّ سلمه به پیامبر(ص) گفت: آیا من نیز از اهل البیت هستم؟ پیامبر پاسخ داد: آری.9 گفتنی است که در سایر احادیثی که از امّ سلمه نقل شده، پیامبر(ص) به پرسش امّ سلمه از او که آیا من از اهل بیت، یعنی کسانی که آیه تطهیر در مورد آنان نازل شده، هستم؟ پاسخ مثبت نداد؛ ولی میان این دو دسته روایات منافاتی نیست؛ زیرا آن روایات مربوط به قبل از نزول آیه تطهیر در حقّ اهل بیت و پیش از دعای پیامبر(ص) در حقّ آنان است و این حدیث، مربوط به پس از نزول آیه تطهیر و دعای پیامبر(ص) در مورد اهل بیت است.10
کاربرد أخصّ اهل بیت به گروهی از خاندان پیامبر(ص) اختصاص دارد که از ویژگی عصمت برخوردارند. مصداق آن در روایات مربوط به آیه تطهیر و آیه مباهله، اصحاب کساء ( علی، فاطمه، حسن و حسین(ع)) است11 و در احادیثی مانند حدیث ثقلین، حدیث سفینه و مانند آنها که بر وجود اهل البیت در همه زمان ها دلالت دارد، علاوه بر اصحاب کساء، امامان معصوم از دودمان امام حسین(ع) می باشد که توضیح آن پس از این خواهد آمد.
ویژگی های اهل بیت به معنی اخصّ آن
1. عصمت اهل بیت(ع)
بارزترین ویژگی اهل بیت به معنای أخصّ آن، عصمت است. این ویژگی از «آیه تطهیر» به روشنی به دست می آید؛ زیرا در این آیه از اهل بیت به عنوان کسانی یاد شده است که خداوند اراده کرده است هرگونه پلیدی را از آنان دور سازد. کلمه «إنّما» که از ادوات حصر است و روایات شأن نزول بیانگر این است که این مسئله از ویژگی های اهل بیت(ع) است و به آنان اختصاص دارد، بنابراین نمی توان اراده در آیه را اراده تشریعی دانست؛ زیرا اراده تشریعی به زدودن پلیدی از افراد همگانی است. بنابراین، اراده در آیه، اراده تکوینی است و اراده تکوینی خداوند تخلّف ناپذیر است. بنابراین، پاکی اهل بیت از هرگونه پلیدی، تخلّف ناپذیر و حتمی است، در نتیجه آنان از هرگونه پلیدی پیراسته و معصومند (آیه تطهیر).
حدیث ثقلین نیز که از احادیث متواتر است و در سند آن تردیدی وجود ندارد12 بر عصمت اهل بیت پیامبر(ص) (به معنای اخصّ آن) دلالت می کند؛ زیرا در این حدیث، اهل بیت به عنوان « ثقل اصغر» در کنار قرآن که « ثقل اکبر » است قرار گرفته و دو میراث گرانبهای پیامبر(ص) به شمار آمده که از یکدیگر جدا نخواهند شد و اگر مسلمانان به آن دو تمسّک جویند، گمراه نخواهند شد.
برخی از محقّقان اهل سنّت نیز دلالت حدیث ثقلین بر طهارت و پیراستگی اهل بیت از آلودگی و خطا را پذیرفته اند. عبدالرّئوف مناوی گفته است: در این حدیث، پیامبر(ص) امّت را توجیه کرده است که در زمینه دین به کتاب و عترت تمسّک جویند، با آن دو به نیکویی عمل کنند و حقّ آنها را بر خود مقدّم دارند. این دستور درباره قرآن به این جهت است که معدن علوم دینی و اسرار و حکمت های شرعی است و درباره عترت به این جهت است که هرگاه عنصر پاک شد، بر فهم دین کمک می کند و از طرفی، پاکی عنصر به نیکویی اخلاق می انجامد و نیکویی اخلاق به صفای قلب و پیراستگی و طهارت آن منتهی می گردد.13
به اعتقاد برخی از عالمان اهل سنّت در عصمت اخلاقی و عملی اهل بیت ( حضرت زهرا و امامان دوازده گانه شیعه) شکّی نیست و جز انسان نادانی که منکر اسلام باشد، در آن تردید نمی کند، آنچه مورد اختلاف است، عصمت علمی آنان است؛14 ولی با توجّه به اینکه حدیث ثقلین تمسّک به اهل بیت در حوزه دین را مانع از ضلالت می داند، عصمت علمی آنان نیز به روشنی به دست می آید.
2. افضلیت اهل بیت(ع)
از حدیث ثقلین برتری اهل بیت پیامبر(ص) بر دیگران نیز به روشنی به دست می آید؛ زیرا پیامبر(ص) آنان را در کنار قرآن قرار داده است و قرآن را ثقل اکبر و اهل بیت را ثقل اصغر نامیده است و فرد دیگری را در ردیف قرآن قرار نداده است. بنابراین همان گونه که قرآن کریم که کلام الهی است، بر مسلمانان برتری دارد، اهل بیت نیز که در کنار قرآن و ملازم با آن هستند، بر دیگران برترند. سعدالدّین تفتازانی در این باره گفته است:
مفادّ آیه تطهیر و حدیث ثقلین برتری اهل بیت بر دیگران است و ملاک برتری آنان، صرف انتساب آنها به پیامبر نیست؛ زیرا بر اساس کتاب و سنّت و اجماع، ملاک برتری علم و تقواست. این ملاک در اهل بیت وجود دارد، این مطلب از قرار گرفتن آنان در کنار قرآن و وجوب تمسّک به آنان به دست می آید؛ زیرا تمسّک به قرآن جز عمل به علم و هدایت قرآن نیست، همین گونه است تمسّک به عترت.15
آیه مباهله نیز بر برتری اهل کساء بر دیگر صحابه پیامبر دلالت می کند؛ زیرا بر اساس این آیه پیامبر(ص) از جانب خداوند مأموریت یافته است تا از میان کودکان، مردان و زنان مسلمان افرادی را برای مباهله با نصرانی های نجران با خود همراه نماید و پیامبر(ص) از مردان، حضرت علی(ع) و از زنان، حضرت زهرا(س) و از کودکان، حسن و حسین(ع) را برگزید. بدون شک، برای مباهله کسانی برگزیده می شوند که از نظر ایمان و قرب به خداوند از جایگاه بالایی برخوردار باشند و در مباهله ای که یکی از افراد آن پیامبر(ص) است، باید کسانی با او همراه شوند که یا در مرتبه او باشند یا از دیگران نسبت به مقام او نزدیک تر باشند و از طرفی، اگر غیر از افراد یاد شده، فرد دیگری از مسلمانان نیز از چنان جایگاه بالای ایمانی و معنوی برخوردار بود، پیامبر(ص) او را نیز بر می گزید؛ زیرا در مورد رفتار پیامبر(ص) احتمال کوچک ترین کار خلاف عدل و حکمت وجود ندارد.16 ابوریاح، خدمت کار امّ سلمه از پیامبر(ص) روایت کرده که اگر در روی زمین افرادی گرامی تر از علی، فاطمه، حسن و حسین(ع) وجود داشت، خداوند به من دستور می داد که به واسطه آنان مباهله کنم؛ لیکن خداوند به من دستور داد که به کمک آنان مباهله کنم، آنان برترین افرادند17 برتری اهل بیت از آیات و روایات دیگری مانند آیه مودّت18 حدیث سفینه، حدیث باب الحطّه، حدیث نجوم و مانند آنها نیز به دست می آید؛ چنان که در خصوص برتری هر یک از آنان نیز دلایلی وجود دارد که در مدخل های مخصوص هر یک خواهد آمد
3. مرجعیت علمی اهل بیت(ع)
حدیث ثقلین بیانگر مرجعیت علمی اهل بیت است؛ زیرا پیامبر(ص) از مسلمانان خواسته است که به قرآن و عترت او تمسّک جویند تا گمراه نشوند. نخستین و اساسی ترین منبع و مرجع علمی مسلمانان، قرآن کریم است و پس از آن سنّت پیامبر(ص) قرار دارد و نقش اهل بیت در این باره این است که ترجمان قرآن و حافظان و ناقلان سنّت پیامبرند. پیامبر گرامی(ص) مأموریت داشت تا حقایق و معارف قرآن را برای مردم بیان کنند؛ امّا او به مقتضای حکمت و مصلحت، این کار را به صورت تدریجی انجام داد. بدون شک او بخش عظیمی از حقایق و معارف قرآن را برای مردم بیان کرد؛ ولی بخش دیگری را که شرایط بیان آنها فراهم نبود یا به مصلحت بود که در زمان های بعد بیان شود، به عترت معصوم خود سپرد تا آنان آن را بیان کنند19 حاصل آنکه: حفظ کامل آنچه توسط پیامبر(ص) بیان شده بود و تبیین آنچه بیان نشده بود، به اهل بیت پیامبر(ص) سپرده شد.
راه شناخت درست قرآن و سنّت پیامبر(ص) تمسّک به اهل بیت پیامبر(ص) است و بدین صورت آنان مرجع علمی مسلمانان در شناخت معارف و احکام دین می باشند. ملّاعلی قاری گفته است:
اهل بیت غالباً به صاحب بیت و احوال او از دیگران آگاه ترند، بنابراین مراد از اهل بیت دانشمندان آنان و آگاهان به سیره پیامبر(ص) و واقفان بر راه و روش او و دانایان به حکم و حکمت او می باشند، به این جهت است که شایستگی آن را دارند که دوشا دوش کتاب خدای سبحان قرار گیرند.20
ابن حجر نیز گفته است:
پیامبر(ص) بدان جهت قرآن و عترت را ثقل نامیده است که ثقل به چیزی که گرانبها و دارای اهمّیت است، گفته می شود و قرآن و عترت این گونه اند؛ زیرا هر دو معدن علوم لدنّی و اسرار و حکمت های عالی و احکام شرعی اند، بدین جهت بر تمسّک به آن دو و فراگیری معرفت از آن دو تحریض و تأکید شده است. این تشویق و تأکید در مورد عترت مخصوص کسانی است که کتاب خدا و سنّت رسول خدا(ص) را می شناسند و آنها هستند که تا قیامت از قرآن جدا نخواهند شد.21
قرآن کریم اهل بیت پیامبر(ص) را به عنوان کسانی که خداوند آنان را از هر گونه پلیدی پاک کرده، معرفی نموده است22 و از سوی دیگر یادآور شده که حقایق متعالی و معارف مکنون قرآن را جز انسان های مطهّر از پلیدی ها درک نمی کنند: « إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کرِیمٌ ٭ فِی کتَابٍ مَّکنُونٍ ٭ لَّا یمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ؛23 که این پیام قطعاً قرآن کریم است، در کتابی نهفته که جز پاک شدگان بر آن دست نزنند.» همان گونه که طهارت شرعی، شرط تماس بدن انسان با ظاهر قرآن است، طهارت روح و جان از رذایل نیز شرط فهم معارف و حقایق قرآن است و هر چه معارف و حقایق لطیف تر و عمیق تر باشد، فهم آن به طهارت روحی بالاتر و عمیق تری نیاز دارد و عالی ترین آن ملازم با عصمت است.24 بنابراین، معارف و حقایق قرآن را به طور کامل و عمیق جز پیامبر(ص) و اهل بیت معصوم او کسی نمی داند و برای درک این حقایق باید به آنان رجوع کرد. امام صادق(ع)فرموده است: «حقایق مربوط به گذشته و آینده و احکامی که حقّ و باطل را در مورد زندگی بشر از هم جدا می سازد، در قرآن وجود دارد و ما آن را می دانیم.»25
همچنین فرموده است: «ما راسخان در علم هستیم و تأویل قرآن را می دانیم.»26 احادیثی که از امامان اهل بیت(ع) در این باره روایت شده، فراوان است.
5. وجوب پیروی از اهل بیت(ع)
از حدیث ثقلین، وجوب پیروی از اهل بیت(ع) نیز به روشنی به دست می آید؛ زیرا در این حدیث، نجات امّت از گمراهی منوط به تمسّک به کتاب خدا و اهل بیت پیامبر(ص) گردیده است، تمسّک به معنای درآویختن است، در آویختن به قرآن به معنای شناخت دستورات قرآن و پیروی از آنهاست، همین گونه است در آویختن به اهل بیت، یعنی نخست باید دستورهای آنان را شناخت، سپس آنها را به کار بست. خداوند اطاعت از خود و رسول خود و اولی الأمر را واجب کرده است: «أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکمْ؛27 خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیاء امر خود را»، با توجّه به اینکه «اولی الأمر» بر «الرّسول» عطف شده است، بدون اینکه فعل «أطیعوا» تکرار شود، معلوم می شود که ملاک وجوب اطاعت از اولی الأمر همان ملاک وجوب اطاعت از رسول خدا(ص) است، اطاعت رسول خدا بدان جهت که رهبری الهی است و از مقام عصمت برخوردار است، واجب می باشد. اگر او معصوم نبود، اطاعت از او بدون هیچ قید و شرطی، واجب نمی شد، این مطلب در مورد اولی الأمر نیز جاری است و آنان نیز به دلیل اینکه از صفت عصمت برخور دارند، باید به صورت مطلق اطاعت شوند.28
بنابراین، آیه «اولی الأمر» بر معصوم بودن کسانی که پس از پیامبر(ص) در رهبری جامعه اسلامی جانشین او می باشند و بر وجوب اطاعت از آنان دلالت می کند و از طرفی، آیه تطهیر و روایت مربوط به آن مصادیق اولی الأمر معصوم را معرفی کرده است. آنان چنان که گذشت اصحاب کساء هستند. پس اطاعت از اهل بیت معصوم پیامبر(ص) به عنوان متولّیان امر هدایت و رهبری امّت اسلامی پس از آن حضرت، واجب است.
حدیث سفینه نوح نیز بر وجوب پیروی از اهل بیت(ع) دلالت می کند؛ زیرا در این حدیث، پیامبر(ص) اهل بیت خود را به کشتی نوح تشبیه کرده است که هر کس داخل آن شد، از طوفان نجات یافت و هر کس از داخل شدن در آن سر باز زد، هلاک گردید. بنابراین هرکس از اهل بیت پیامبر(ص) پیروی کند، از گمراهی نجات خواهد یافت و هر کس از پیروی از آنان سر باز زند، گمراه خواهد شد.29
5. مودّت و محبّت اهل بیت(ع)
در وجوب محبّت اهل بیت پیامبر(ص) نمی توان تردید کرد. در آیه « قل لا أسألکم علیه أجراً إلّا المودّه فی القربی»30 دوستی خویشاوندان پیامبر(ص) به عنوان مزد رسالت آن حضرت به شمار آمده است. مقصود از قربی ( خویشاوندان) در این آیه همان کسانی اند که آیه تطهیر در مورد آنان نازل شده است؛ چنان که حاکم نیشابوری روایت کرده است که حسن بن علی(ع) پس از شهادت علی بن ابی طالب(ع) برای مردم سخنرانی کرد و به معرفی خود پرداخت و گفت: من از اهل بیتی هستم که جبرئیل به سوی آنان فرود می آمد. من از اهل بیتی هستم که خداوند هر گونه پلیدی را از آنان دور ساخته است و من از اهل بیتی هستم که خداوند مودّت آنان را بر هر مسلمانی واجب کرده و فرموده است: « قل لا أسألکم علیه أجراً إلّا المودّه فی القربی و من یقترف حسنه نزد له فیها حسناً؛ بگو به ازای آن رسالت پاداشی از شما خواستار نیستم؛ مگر دوستی درباره خویشاوندان و هر کس نیکی به جای آورد، برای او در ثواب آن خواهیم افزود. اقتراف حسنه، مودّت ما اهل بیت است.»31
به نقل خوارزمی از ابن عبّاس، هنگامی که آیه « المودّ\ فی القربی » نازل شد، کسانی به پیامبر(ص) گفتند: این خویشان تو که مودّت آنان بر ما واجب شده، چه کسانی اند؟ پیامبر(ص) پاسخ داد: «علی، فاطمه و دو پسر آنها.»32
طبری از ابودیلم روایت کرده که هنگامی که علی بن الحسین(ع) را به صورت اسیر وارد «دمشق» کردند، مردی شامی به پاخاست و از کشته شدن امام حسین(ع) و یارانش و اسیر شدن زن و فرزندانش اظهار خوشحالی کرد. حضرت سجّاد(ع) به او گفت: آیا آیه «قل لا أسألکم علیه أجراً إلّا المودّه فی القربی» را قرائت کرده ای؟ آن مرد گفت: آیا مقصود از قربی شما هستید. امام(ع) پاسخ داد: «آری.»33
ابن عساکر از امام حسین(ع) روایت کرده که فرمود: «قرابتی که خداوند آن را عظیم شمرده و رعایت آن را واجب کرده و اجر رسالت قرار داده، قرابت ما اهل بیت است.».34
حافظ ابوعبدالله گنجی از طبرانی روایت کرده که پیامبر(ص) فرمود: «خداوند پیامبران را از درخت های گوناگونی (سرچشمه های مختلفی) آفرید و من و علی را از یک درخت (منشأ) آفرید، من ریشه آن درخت و علی شاخه آن، فاطمه لقاح و حسن و حسین میوه های آن است. هر کس به یکی از آنها در آویزد، نجات یافته و هر کس روی برگرداند، سقوط خواهد کرد و اگر فردی سه هزار سال میان صفا و مروه عبادت کند و محبّت ما را نداشته باشد، خداوند او را به دوزخ خواهد افکند، سپس آیه «قل لا أسألکم علیه أجراً إلّا المودّه فی القربی» را تلاوت کردند».35 ابوعبدالله گنجی درباره سند حدیث گفته است: «هذا حدیث حسن عالی».
ابونعیم اصفهانی از زاذان روایت کرده که علی(ع) فرمود: «درباره ما آل حم» این مطلب مقرّر شده است که مودّت ما را جزو مؤمنان رعایت نخواهند کرد، سپس آیه «قل لا أسألکم علیه أجراً إلّا المودّه فی القربی» را تلاوت کرد.36
ابن حجر مکّی پس از نقل روایات مربوط به وجوب محبّت
اهل بیت(ع) گفته است: از احادیث پیشین وجوب محبّت اهل بیت(ع) و حرمت شدید بغض نسبت به آنان، معلوم شد، بیهقی، بغوی و دیگران بر وجوب محبّت آنان تصریح کرده اند و شافعی در ابیاتی که از او نقل شده، به آن تصریح کرده است؛ چنان که گفته است: «یا أهل بیت رسول الله حبکم، فرض من الله فی القرآن أنزله».37 وی پس از نقل حدیث، «إنّما مثل أهل بیتی فیکم مثل باب حطّه فی بنی إسرائیل من دخله غفر له» گفته است: «وجه تشبیه اهل بیت به باب حطّه این است که خداوند داخل شدن از آن در را که در «أریحا» بود، به بیت المقدّس با تواضع و استغفار، سبب آمرزش بنی اسرائیل و مودّت اهل بیت را سبب آمرزش امّت اسلامی قرار داد.38
فخرالدّین رازی بر وجوب محبّت اهل بیت(ع) این گونه استدلال کرده است:
شکّی نیست که پیامبر(ص) علی، فاطمه، حسن و حسین(ع) را دوست می داشت، بر این اساس این عمل بر همه امّت واجب است؛ زیرا خداوند فرموده است «و اتبعوه لعلّکم تهتدون»؛ و از او پیروی کنید تا هدایت شوید39 و نیز فرموده است: «قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله» بگو: اگر خدا را دوست دارید از من پیروی کنید تا خدا دوستتان بدارد و نیز فرموده است: «لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه». وی، آل محمّد(ص) را به علی، فاطمه، حسن و حسین(ع) تفسیر کرده و گفته است:
آل محمّد کسانی اند که نسبت آنان به پیامبر(ص) باز می گردد، بنابراین هر کس نسبتش با پیامبر شدیدتر و کامل تر باشد، آل او خواهد بود و شکّی نیست که فاطمه، علی، حسن و حسین(ع) با پیامبر(ص) شدیدترین تعلّق را داشتند. بنابراین، آنان آل پیامبرند. آنگاه به روایتی استشهاد کرده است که زمخشری نقل کرده که هنگامی که آیه مودّت نازل شد، از پیامبر(ص) پرسیدند: اقربای شما که محبّت آنها بر ما واجب است، چه کسانی اند، پیامبر(ص) فرمود: «علی، فاطمه و دو پسر آنان هست».40
اشکال: در آیات قرآن تأکید شده است که پیامبران الهی بر تبلیغ رسالت خداوند از مردم در خواست مزد نمی کردند و این یکی از ویژگی های پیامبران بوده است، آنان تأکید می کردند که مزدشان بر خداوند است و نه دیگری، « إن أجری إلا علی الله» پاداش من جز بر عهده خدا نیست. در این صورت چگونه می توان مودّت اهل بیت پیامبر(ص) را مزد رسالت او به شمار آورد؟
پاسخ: از مجموع آیات مربوط به مزد رسالت پیامبر(ص) به دست می آید که وی هیچ گونه مزد مادّی و غیر مادّی که به خود او باز گردد، از مسلمانان نخواسته است: «قل ما أسألکم علیه من أجر و ما أنا من المتکلّفین؛ بگو مزدی بر این (رسالت) از شما طلب نمی کنم و من از متکلّفین نیستم»41 و اگر هم مودّت اهل بیت خود را به عنوان مزد رسالت خویش مطرح کرده است، در واقع به خود آنان باز می گردد «قل ما سألتکم من أجر فهو لکم إن أجری إلا علی الله؛42 بگو هر اجر و پاداشی از شما خواسته ام، برای خود شما است، اجر من تنها بر خداوند است»، مزدی که پیامبر(ص) از مردم خواسته است و در واقع به خود آنان باز می گردد، این است که آیین او را بپذیرند و به آن عمل کنند؛ چرا که آیین او راه خدا است و برگزیدن راه خدا، مایه سعادتمندی انسان خواهد بود «قل ما أسألکم علیه من أجر إلا من شاء أن یتخذ إلی ربه سبیلاً؛ بگو: در برابر آن، هیچ گونه پاداشی از شما نمی طلبم؛ مگر کسی که بخواهد راهی بسوی پروردگارش برگزیند.»43 امّا پیمودن راه خدا در گرو شناخت آن است و شناخت راه خدا به راهنمایی نیاز دارد که هم راه را به خوبی بشناسد و هم در پیمودن آن کوشا و راسخ قدم باشد، این راهنمایان همان اهل بیت معصوم پیامبرند. بدیهی است کسی که بخواهد از راهنمایی آنان به طور کامل بهره ببرد، قبل از هر چیز باید آنان را دوست بدارد و به آنان با دیده تکریم و تعظیم بنگرد تا شخصیت آنان برای او جذّاب و تأثیرگذار باشد. این مطلب در آیه «مودّت قربی» آمده است.
6. ولایت و رهبر اهل بیت(ع)
ولایت و رهبری اهل بیت دلایل عقلی و نقلی بسیاری دارد. از نظر عقل و با توجّه به فلسفه امامت، عصمت یکی از مهم ترین شرایط امام است. آیاتی از قرآن نیز بر این مطلب دلالت می کند.44 از سوی دیگر، از بحث های گذشته به دست آمد که اهل بیت از ویژگی عصمت برخوردارند. بنابراین، امامت و رهبری امّت اسلامی پس از پیامبر گرامی(ص) به آنان اختصاص دارد.
علاوه بر این، اطاعت از اهل بیت(ع) چنان که گذشت واجب است. دلایل وجوب پیروی از اهل بیت اطلاق دارد و همه باید ها و نباید های مربوط به زندگی مسلمانان را شمال می شود و در این جهت تفاوتی میان مسائل عبادی، اقتصادی و سیاسی و فرهنگی وجود ندارد. به عنوان مثال در آیه اولی الأمر، اطاعت از اولی الأمر همان جایگاه گستره ای را دارد که اطاعت از پیامبر(ص) دارد. اولی الأمر چنان که بیان گردید از ویژگی عصمت برخوردارند و این ویژگی به اهل بیت پیامبر(ص) اختصاص دارد.
از مباحث مربوط به مودّت اهل بیت نیز روشن شد که مودّت جنبه طریقی دارد و غرض اصلی این است که مردم راه حق را بشناسند و با پیمودن آن به سعادت و رستگاری برسند، شناخت راه حق و پیمودن آن نیز، همه عرصه های زندگی فردی و اجتماعی، عبادی و سیاسی را در بر می گیرد. نکته درخور توجّه در این باره این است که در بسیاری از نقل های حدیث ثقلین، هم تمسّک به اهل بیت بیان شده است و هم ولایت امیرالمؤمنین. به عبارت دیگر، در جریان غدیر خم، پیامبر گرامی(ص) هم درباره عترت و اهل بیت خود سخن گفت و مسلمانان را به پیروی از آنان سفارش کرد و هم امیرالمؤمنین را به عنوان ولی و رهبر امّت اسلامی، پس از خود معرفی کرد.45
پیامبر(ص) با این کار نشان داد که ولایت و رهبری امیر المؤمنین(ع) نخستین گام در جهت تحقّق بخشیدن به مفادّ حدیث ثقلین است.
نکته دیگر اینکه در برخی از نقل های حدیث ثقلین، از قرآن و اهل بیت با عنوان «خلیفتین» تعبیر شده است: «إنّی ترکت فیکم خلیفتین: کتاب الله و أهل بیتی».46 مطابق این حدیث، اهل بیت، جانشینان پیامبرند و جانشینی آنان همه جانبه است.
در حدیث دیگری پس از بیان اینکه پیامبر(ص) قرآن و عترت را به عنوان دو میراث گرانبهای خود برای امّت اسلامی معرفی کرده است، این مطلب بیان شده است که «زمین هیچ گاه از اهل بیت خالی نخواهد بود؛ زیرا اگر چنان شود، زمین بر اهلش خشم خواهد گرفت.» سپس فرمود: «خدایا تو هرگز زمین را از حجّت خود خالی نخواهی گذاشت، آنان از نظر تعداد اندک و از نظر منزلت در پیشگاه خداوند بزرگ ترین مقام را دارند.»47 بنابراین، اهل بیت، حجّت های خداوند بر زمینند و امامت و رهبری از آن حجّت های خداوند است.
گواه دیگر بر اینکه حدیث ثقلین بر امامت اهل بیت(ع) دلالت می کند، این است که امیرالمؤمنین(ع) در مواردی به آن احتجاج کرده است که روز شورا از آن جمله است.48
مورد دیگر، احتجاج با طلحه، عبدالرّحمن بن عوف وسعد بن ابی وقّاص است و مورد دیگر احتجاج وی در زمان خلافت عثمان در مسجد پیامبر(ص) در برابر جمعی از صحابه است.49
قرآن کریم، مزد رسالت پیامبر را دوستی اهل بیت دانسته و از مسلمانان خواسته که به شکرانه ایمان تنها اهل بیت را دوست بدارند. خداوند به پیامبرش فرمان می دهد که بگو׃ «هیچ پاداشی ازشما برای رسالتم نمی خواهم، جز دوستی نزدیکانم».
به راستی، این دوستی چه سودی دارد که پیامبر اکرم(ص) آن را مزد نبوّتش می داند؟ قرآن، خود در آیه ای دیگر به این پرسش پاسخ می دهد و سود دوستی اهل بیت پیامبر(ص) را متوجّه خود مسلمانان می داند.خداوند به پیامبرش دستور می دهد که بگو׃ «هر اجر و پاداشی از شما خواسته ام، برای خود شماست، اجر من تنها بر خداست».
اهل بیت پیامبر(ص)، صراط مستقیم هدایت و پایه های سعادت مسلمانان به شمار می روند. در عظمت آنان همین بس که خدای تعالی در قرآنش از ایشان یاد کرده و بر آنان سلام می فرستد. برای آگاهی بیشتر با این موضوع، به یک مناظره تاریخی می نگریم׃
روزی امام رضا(ع) در مجلس مأمون بود و گروهی از دانشمندان عراق و خراسان نیز حضور داشتند. مأمون رو به دانشمندان مجلس کرد و از آنان پرسید׃
مراد خداوند از برگزیدگان در آیه «ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکتَابَ الَّذِینَ اصْطَفَینَا مِنْ عِبَادِنَا؛ سپس این را به بندگان خود که آنان را برگزیده بودیم، به میراث دادیم.»، کیانند؟
دانشمندان حاضر گفتند׃ مقصود خدای تعالی، همه امّت اسلام است.
آنگاه مأمون، این پرسش را از امام رضا(ع) پرسید. حضرت فرمود׃
من، گفته اینان را نمی گویم. منظور خداوند در این آیه، (عترت پاک) است و سپس آن را توضیح داد.
آنگاه در آن مجلس درباره اهل بیت پیامبر(ص) سخن به میان آمد و امام با بیان آیاتی از قرآن، در این باره به گونه ای گسترده بحث کرد.
حضرت ضمن سخنان خود، آیه «إِنَّ اللهَ وَ مَلائِکتَهُ یصَلُّونَ عَلَی النَّبِی . ..» را تلاوت کرد و در توضیح آن فرمود׃
گروهی خدمت پیامبر شرفیاب شدند و عرض کردند׃ یا رسول الله! سلام بر شما را دانستیم، صلوات بر شما چگونه است؟
فرمود׃ «بگویید اللّهمّ صلّ علی محمّد و اله کما صلّیت علی ابراهیم و علی آل ابراهیم، انّک حمید مجید.»
آنگاه امام رضا(ع) از حاضران پرسید׃
«آیا میان شما و مردم در چگونگی این صلوات اختلافی هست؟ گفتند׃ نه. مأمون نیز گفت׃ این صلوات از چیزهایی است که هیچ اختلافی در آن نیست و اجماع امّت بر آن است.
سپس مأمون از امام رضا(ع) پرسید: آیا در قرآن راجع به «پیامبر»، چیزی روشن تر از آنچه فرمودید، وجود دارد؟
امام فرمود׃ «آری، به من بگویید خداوند از کلمه «یس» که در قرآن شریف آورده، چه کسی را قصد نموده است؟»
دانشمندان گفتند׃ مقصود از این آیه، حضرت محمّد است و هیچ کس در آن شکّی ندارد.
امام فرمود׃ «خداوند در این آیه به محمّد و خاندانش، فضیلتی بخشیده که هیچ کس به ژرفای آن فضیلت دست نمی یابد؛ مگر کسی که بیاندیشد.»
سپس در تفسیر آیه فرمود׃
«خدای تعالی بر کسی سلام نکرده؛ مگر بر پیامبران و فرمود׃ سلام بر نوح، سلام بر ابراهیم، سلام بر موسی و هارون و نفرموده׃ سلام بر خاندان نوح، سلام بر خاندان ابراهیم، سلام بر خاندان موسی و هارون، ولی فرموده است׃ «سلام علی آل یس»، یعنی سلام بر خاندان محمّد.»
بدین ترتیب، امام رضا(ع) با استدلال به این آیه، نشان داد که
اهل بیت پیامبر(ص)، از چه مقام والایی در پیشگاه خداوند برخوردارند.
اهل بیت پیامبر کیانند
بر اساس آیه 23 سوره شورا، مسلمانان وظیفه یافتند تا اهل بیت پیامبر را دوست بدارند. از این رو، برای شناختن این خاندان، به جست وجو پرداختند.
سعید بن جبیر از ابن عبّاس روایت کرده׃
هنگامی که آیه «قل لا اسئلکم....» فرود آمد، اصحاب پرسیدند׃ یا رسول الله! اینها،کیانند که خداوند ما را به دوستی آنان فرمان داده است؟
فرمود׃
«علی و فاطمه و فرزندان آن دو.»
احمد بن حنبل نیز در کتاب «فضائل الصحابه»، از سعید بن جبیر، از عامره روایت کرده است׃ هنگامی که آیه «قل لا اسئلکم...» فرود آمد، مردم گفتند׃ یا رسول الله! نزدیکان تو که دوستی و محبّت آنان بر ما واجب است، کیانند؟
رسول خدا سه بار فرمود׃ «علی و فاطمه و دو پسر آنها.»
جابر بن عبدالله انصاری نیز گفته است׃ روزی مردی عرب به حضور پیامبر رسید و گفت׃ ای محمّد! اسلام را بر من عرضه کن.
فرمود׃ «شهادت بده که معبودی جز خدای یگانه نیست و محمّد، بنده و رسول اوست.»
مرد عرب گفت׃ آیا پاداشی در ازای آن از من می خواهی؟
فرمود׃ «نه، مگر دوستی نزدیکانم.»
عرب پرسید׃ نزدیکان تو،یا نزدیکان من؟
فرمود׃ «بستگان من.»
عرب گفت׃ دستت را دراز کن تا با تو بیعت کنم. لعنت خدا بر کسی که تو و نزدیکانت را دوست ندارد!
پیامبرفرمود׃ آمین!
فایده دوستی اهل بیت
قرآن کریم، مزد رسالت پیامبر را دوستی اهل بیت دانسته و از مسلمانان خواسته که به شکرانه ایمان تنها اهل بیت را دوست بدارند. خداوند به پیامبرش فرمان می دهد که بگو׃ «هیچ پاداشی ازشما برای رسالتم نمی خواهم، جز دوستی نزدیکانم».
به راستی، این دوستی چه سودی دارد که پیامبر اکرم(ص) آن را مزد نبوّتش می داند؟ قرآن، خود در آیه ای دیگر به این پرسش پاسخ می دهد و سود دوستی اهل بیت پیامبر(ص) را متوجّه خود مسلمانان می داند.خداوند به پیامبرش دستور می دهد که بگو׃ «هر اجر و پاداشی از شما خواسته ام، برای خود شماست، اجر من تنها بر خداست».
بنابراین،چون دوستی اهل بیت راهی به سوی خداست، ارزشمند است و نباید به آن، تنها از دیدگاه احساسی و عاطفی نگریست. این دوستی، سرچشمه اعمال صالح و راه صحیح هدایت است. پیامبر گرامی با معرفی اسوه های آرمانی و سفارش به دوستی و نمونه برداری از آنان، راهکار عملی هدایت مردمان را بنیان نهاده است.برای نمونه، به این حدیث بنگرید׃
در روایتی است که׃
رسول اکرم(ص) در بیماری نزدیک به رحلت خود فرمود׃
«ای مردم! نزدیک است که به زودی به دیدار خدا بشتابم و گفتاری دارم که راه عذر همه شما بسته می شود׃ آگاه باشید که من کتاب خدا و اهل بیت خود را در میان شما به امانت می نهم.»
سپس دست امیرالمؤمنین را گرفت و برافراشت و فرمود׃ «این علی با قرآن و قرآن با علی است، از یکدیگر جدا نشوند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد گردند. پس از آنان بپرسید آنچه را که در آنها باقی گذارده ام».
شرایط محبّت به اهل بیت پیامبر(ص)
1. نخستین شرط محبّت، شناخت و آگاهی است. آدمی نمی تواند چیزی یا کسی را که نمی شناسد، دوست بدارد؛
2. شرط دوم وجود رابطه روحی میان محبّ و محبوب است که ناشی از همانندی آنها با یکدیگر است.
پیامبر اکرم(ص) می فرماید׃ «جان آدمیان همانند سربازان هم قطارند و چون همدیگر را بشناسند، به یکدیگر الفت می یابند و چون نشناسند، جدا می مانند».
دوستی پیامبر و اهل بیت با این دو شرط پذیرفته است. روایات بسیاری از پیامبر(ص) درباره مقام امام علی(ع) و اهل بیت(ع) رسیده است. این روایات، بر شناخت و آگاهی انسان می افزاید و باعث فزونی محبّت به آنان می شود.
از سویی دیگر، دوست داشتن اهل بیت کافی نیست. از این رو، باید یک همانندی میان آنان و دوستدارانشان وجود داشته باشد. این همانندی، سبب دوستی است، هر چند آدمی خود از این همگونی آگاه نباشد. بنابراین، وقتی انسان شیفته کسی می شود، می کوشد تا همانند او شود و ویژگی های محبوب را در خود پدید آورد.
آنان که سر تا پا به گناه آلوده اند و از دوستی خدا و رسول و امیرمؤمنان سخن می گویند، از منطق اسلام بسیار دورند. خدای رحمان در قرآن، محبّت را پیروی از پیامبرش معرفی کرده و می فرماید׃
«بگو اگر خدا را دوست دارید، از من پیروی کنید تا خدا دوستتان بدارد و گناهانتان را بر شما ببخشاید».
نیز، امام صادق(ع) به یارانش فرمود׃ «کسی که گناه می کند، خدا را دوست ندارد». سپس این شعر معروف را خواند׃ «خدا را نافرمانی می کنی و می گویی من خدا را دوست دارم؟ به جان خودت سوگند! این کاری شگفت است. اگر محبّت تو صادقانه بود، از فرمانش اطاعت می کردی؛ زیرا کسی که دیگری را دوست دارد، از او پیروی می کند».
تعریف محبّت
محبّت، میل درونی آدمی است به چیزی که آن را نیکو می پندارد و بر دو گونه است׃
1. یکی «محبّت غریزی»، که مشترک بین انسان و دیگر جانداران است و به عقل و اندیشه نیاز ندارد؛
2. دوم «محبّت اختیاری» که ویژه انسان است و بر پایه عقل و فکر و اندیشه استوار است.
محبّت
اسلام، آیین محبّت و رحمت است. پیامبر اکرم(ص)، جلوه رحمت الهی است. خدای سبحان در قرآن به مسلمانان دستور داده که به خویشان پیامبر(ص) محبّت بورزند و آنان را دوست بدارند. اکنون باید ببینیم محبّت یعنی چه و خویشان پیامبر(ص) چه کسانی اند و فایده این دوستی چیست؟
پرسش از محبّت اهل بیت در قیامت
دوستی اهل بیت پیامبر(ص)، دستور خداوند کریم است. این دستور آن قدر مهم است که مسلمانان در روز قیامت، درباره آن بازخواست می شوند. در این باره، به روایتی از پیامبر اکرم(ص) می نگریم׃
امام رضا(ع) از پدران بزرگوارش از امیرمؤمنان از پیامبر(ص) روایت کرده که فرمود׃ «نخستین چیزی که در قیامت از بنده پرسیده می شود، دوستی ما اهل بیت است».
حنّان بن سدیر گوید׃ خدمت امام صادق بودیم که غذا آوردند.خوردم؛ امّا تا آن زمان، غذایی آنچنان دلپذیر نخورده بودم.
امام پرسید׃ «سدیر غذای ما چگونه بود؟»
عرض کردم׃ پدر و مادرم فدایت ای فرزند رسول خدا! چنین غذایی تاکنون نخورده بودم و خیال نمی کنم پس از این هم نصیبم گردد. در این موقع، اشک در چشمانم حلقه زد و شروع به گریه کردم.
امام(ع) فرمود׃ «چرا گریه می کنی؟»
عرض کردم׃ یاد آیه ای از قرآن افتادم. پرسید׃ «کدام آیه؟»
گفتم׃ آیه «ثمّ لتسئلن یومئذ عن نعیم؛ سپس در آن روز از نعمت ها پرسش می شود.»
ترسیدم که خداوند از همین غذا، از من بازخواست کند.
امام چنان خندید که دندان هایش آشکار شد. آنگاه فرمود׃
«سدیر! هرگز از غذای خوب و لباس نرم و بوی خوش از شما باز خواست نخواهند کرد. اینها برای ما آفریده شده است و ما مأموریم با استفاده از این نعمت ها، فرمانبر خدا باشیم.»
عرض کردم׃ پدر و مادرم فدایت! پس نعیم چیست؟
فرمود׃ «خداوند روز قیامت از محبّت امیرمؤمنان و خاندانش بازخواست خواهد کرد که چگونه سپاس نعمتی را که بر شما ارزانی داشتم، به جا آوردید.»
روزی امام صادق(ع) به ابوحنیفه فرمود׃ «به من خبر رسیده که تو «نعیم» را در این آیه به معنای غذای گوارا و آب خنک در تابستان تفسیر کرده ای؟»
ابوحنیفه گفت׃ آری، درست است.
امام فرمود׃ «اگر کسی تو را دعوت کند و غذای گوارا و آب خنک به تو بخوراند و سپس برای آن منّت نهد، تو درباره اش چه خواهی گفت؟»
ابوحنیفه پاسخ داد׃ او را بخیل معرفی می کنم.
حضرت فرمود׃ «آیا خدا را نیز بخیل می دانی؟» ابوحنیفه عاجز ماند و گفت׃ پس معنای «نعیم» چیست؟
امام صادق(ع)فرمود«نعیم،محبّت و دوستی ما خاندان است.»نعیم26راه حق 26علی26طلاء26 وصیت 26بیعت26 غدیر26 راه حق26علی26نعیم26
ابراهیم بن کاتب نیز گوید׃
روزی خدمت امام رضا(ع) بودیم که یکی از فقیهان گفت׃ مقصود از «نعیم» در آیه شریفه «لتسئلن یومئذ عن النعیم»، آب سرد است.
امام رضا(ع) فرمود׃
«آیه را این گونه تفسیر می کنید؟ و هر کس به گونه ای آن را معنا می کند. برخی می گویند׃ آب سرد است، برخی می گویند׃ منظور از آن خواب است. گروهی نیز می گویند׃ غذای خوش طعم و لذیذ است. پدرم از پدرش امام صادق(ع) نقل فرمود که׃
وقتی تفسیر شما درباره معنای «نعیم» به آن حضرت رسید، خشمگین شد و فرمود׃
خدا هرگز از بنده اش درباره چیزهایی که به آنان بخشیده، پرسش نخواهد کرد و برای چنین چیزی منّت نمی گذارد. این کار از مخلوق هم ناشایست است که مثلاً برای آنکه به کسی غذایی داده یا آب سردی نوشانده، منّت بگذارد. چگونه می توان به خدای عزّوجلّ چیزی را نسبت داد که حتّی برای مردم شایسته نیست؛ ولی مقصود از نعیم، دوستی و ولایت ما خاندان اهل بیت پیامبر و شیعیانش است که خداوند پس از توحید و نبوّت، از آن پرسش خواهد کرد؛ زیرا اگر بنده به لوازم ولایت و محبّت وفا کرد، به نعیم جاودانه بهشت، دست می یابد.»
خطبه بدون نقطه امیر المومنین علی (ع)عبارت است از:
‹‹الحمد لله اهل الحمد و ماواه و له اوكد الحمد و احلاه و اسرع الحمد و اسراه و اطهر الحمد و اسماه و اكرم الحمد و اولاه , الحمدلله الملك المحمود و المالك الودود مصور كل مولود و مآل كل مطرود, ساطح المهاد و موطد الاطواد و مرسل الامطار و مسهل الاوطار, عالم الاسرار و مدركها و مدمرالاملاك و مهلكها و مكور الدهور و مكررها و مورد الامور و مصدرها, عم سماحه و كمل ركامه و همل , وطاوع السوال و الامل و اوسع الرمل و ارمل , احمده حمدا ممدودا و اوحده كما وحه الاواه , و هوالله لااله للامم سواه و لا صادع لما عدله و سواه ارسل محمدا علما للاسلام و اماما للحكام و مسدد اللرعاع و معطل احكام ود و سواع , اعلم و علم و حكم و ائحكم , اصل الاصول و مهد, واكد الموعود واوعد, اوصل الله له الاكرام و اودع روحه السلام , و رحم آله واهله الكرام , ما دمع رائل و ملع دائل و طلع هلال و سمع اهلال . اعملوا رعاكم الله اصلح الاعمال و اسلكوا مسالك الحلال , و اطرحوا الحرام و دعوه واسمعوا امرالله وعوه و صلوا لارحام وراعوها و عاصوا الاهوائ و اردعوها و صاهروا ائهل الصلاح والورع , و صارموا رهط اللهو والطمع , و مصاهركم اطهرالاحرار مولداو اسراهم سوئددا واحلاهم موردا وها, هو امكم و حل حرمكم ممسكا عروسكم المكرمه و ماهر الهاكما مهر رسول الله (ص ) ام سلمه و هو اكرم صهر اودع الاولاد و ملك ما اراد, و ماسها مملكه ولاوهم , ولاوكس صلاحه ولاوصم , اسال الله لكم احماد وصاله و دوام اسعاده والهم كلا اصلاح حاله و الاعداد لمآله و معاده وله الحمد السرمد والمدح لرسوله احمد(ص )؛ حمد و ثناء خداوندي را كه اهل حمد بوده و جايگاه آن مختص او ميباشد و برترين و شيرين ترين و سريع ترين و گسترده ترين و پاك ترين و بالاترين و گرامي ترين و سزاوارترين حمدها بر ذات او باد. سپاس خداوندي را كه پادشاهي است مورد ستايش و مالكي است بسيار مهربان و با محبت هر مولودي را صورت مي بخشد و هر طرد شده اي را ملجائ و پناهگاه است . گستراننده دشت ها و صحراها و برپا كننده كوه ها و بلندي هاست , فرو فرستنده باران ها و آسان كننده مشكلات و نيازها است , عالم و دانا به همه اسرار و درهم كوبنده و نابودكننده همه پاداش ها است . روزگاران را به سرانجام رسانده و آنان را مجددا به عرصه وجود مي آورد و مرجع و مصدر همه امور اوست جود و عطايش همه چيز را در برگرفته جز ابر بخشش او با كمال ريزش , همگان را فرا گرفته است , خواسته ها و اميدهاي بندگان را برآورده نموده و به ريگزاران افزوني و توسعه بخشيده است . حمد و ستايش مي كنم او را حمد و ستايشي بي انتها و يگانه اش مي شمارم همان گونه كه بنده دعاكننده گريان او را يگانه مي شمارد و اوست خداوندي كه امتها را خدايي جز او نيست و كسي نيست كه آنچه را كه او برپاو تنظيم كرده در هم فرو ريزد او محمد(ص ) را پرچم هدايت و نشانه اسلام و امام حكمرانان و استواركننده پيشوايان و تعطيل كننده احكام بت هايي چون ود و سواع قرار داد, او (پيامبر) به بندگان خدا حقايق را اعلام نموده و به آنان تعليم داد و در ميان آنان حكم رانده و امور را استحكام بخشيد واصول اساسي را پايه گذاري كرده و آنها را ترويج نمود و بر قيامت تائكيد بسيار داشت و آنان رااز آن بيمناك ساخت . خداوند آن حضرت را از اكرام خويش بهره مند سازد و به روانش درود فرستد و به آل و اهل بيت بزرگوارش رحمت عنايت فرمايد تا مادامي كه دندان نهاني در دهان مي درخشد و گرگ مي درد و ماه طلوع مي كند و بانگ لا اله الا الله به گوش مي رسد. خداوند شما را حفظ نمايد, بهترين اعمال را انجام دهيد و به راه هايي رويد كه حلال است و راه هاي حرام را ترك گفته و از آن دست برداريد. فرمان خداوند را گوش داده و آن را به خاطر بسپاريد و با اقوام و خويشاوندان پيوند و ارتباط داشته و حقوقشان را مراعات نماييد با هواها و خواهش هاي نفساني مخالفت نموده و خويشتن را از آنها حفظ كنيد. با اهل درستي و تقوا وصلت و ازدواج نماييد و خود را از قومي كه سرگرم دنيا و طمع دنيوي اند جدا سازيد. اين كسي كه اكنون داماد شما گشته و با شما پيوند نموده , پاك زاده ترين آزادگان و شريف ترين آنان بوده و از بهترين روش در ميان آنان برخوردار مي باشد. او اينك به سوي شما آمده و به حريم شما وارد گشته در حالي كه عروس بزرگوار شما را گرفته و مهريه او را همان مقدار قرار داده كه رسول خدا آن را براي همسرش ام سلمه قرار داده است . او (رسول خدا) بهترين دامادي بود كه فرزنداني را به وديعه نهاد و آنچه را كه خواست به دست آورد و در مورد همسرش غفلت نورزيد و دچار انديشه نادرست نگشت و در مصلحت او كوتاهي ننمود و بر او عيب و ايراد نگرفت . از خداوند براي شما بهترين نعمت ها و رحمت هايش را درخواست مي كنم و از او مي خواهم دائما شما را به سعادت رهنمون گرداند و به همگان اصلاح حال و آماده كردن توشه آخرت عنايت فرمايد. حمد بي پايان خاص ذات اوست و مدح و ثنا ويژه رسول او احمد است ››
(لازم به ذكر است كه ظاهرا اين خطبه درعقد نكاحي ايراد شده است). (خطبه بدون نقطه در: سفينه البحار, ج 1, ص 397 و نهج السعاده في مستدرك نهج البلاغه , ج 1, ص 100 و دو كتاب در دسترس براي رجوع : 1- علي (ع ) از ولادت تا شهادت , سيد محمد كاظم قزويني , ص 220. 2- سيماي نهج البلاغه , محمد مهدي عليقلي , صص 270 - 267)
خطبه بدون الف در: شرح ابن ابىالحديد بر نهجالبلاغه، ج 19، ص 140 و بحارالانوار، ج 41، ص 304 و سفينةالبحار، ج 1، ص 397 و نهجالسعادة فى مستدرك نهجالبلاغه، ج 1، ص 82. اما دو كتاب در دسترس براى رجوع و مطالعه: 1. زندگانى اميرالمؤمنين على(ع)، حسين عماد زاده، ج 2، ص 90 2. سيماى نهجالبلاغه، محمد مهدى عليقلى، صص 266 - 257
خطبه بدون الف امیر بیان،امیر مومنان علی (ع):
«حمدت و عظمت من عظمت منته و سبغت نعمته و سبقترح متهغضبه و تمت كلمته و نفذت مشيئته و بلغت قضيته، حمدته حمد مقر لربوبيته، متخضع لعبوديته، متنصل من خطيئته، معترفبتوحيده، مؤمل من ربه مغفرة تنجيه، يوم يشغل عن فصيلته و بنيه و نستعينه ون سترشده و نستهديه و نؤمن به و نتوكل عليه و شهدت له تشهد مخلص موقن و فردته تفريد مؤمن متيقن و وحدته توحيد عبد مذعن، ليس لهشريك فى م لكه و لم يكن له ولى فى صنعه، جل عنمشير وو زير و عو ن و معين و نظير، علم فستر و نظر فخبر و ملك فقهر وعصى فغفر و حكم فعدل، لم يزل و لن يزول ليس كمثله شىء و هو قبلكل شىء و بعد كل شىء، رب متفرد بعزته متمكن بقوته متقدسبعلوه متكبر بسموه، ليس يدركه بصر و ليس يحيطه به نظر، قوى منيع بصير سميع حليم حكيم رؤوف رحيم، عجز عن وصفه من يصفه و ضل عن نعته من يعرفه، قرب فبعد و بعد فقرب يجيب دعوة من يدعوه وى رزقه و يحبوه، ذو لطف خفى و بطش قوى و رحمة موسعة و عقوبة موجعة، رحمته جنة عريضة مونقة و عقوبته جحيم ممدودة موبقة، وش هدت ببعثه محمد عبده و رسوله و صفيه و نبيه، و خليله و حبيبه صلى الله عليه ربهصلوة ت حظيه و تزلفه و تعليه و تقربه و تدنيه، بعثه فى خير عصر و حينفترة و كفر و رحمة لعبيده و منة لمزيده، ختم به نبوته و وضح بهحجته فوعظ و نصح و بلغ و كدح، رؤؤف رحيم ب كل مؤمن، رضى ولى زكى، عليه رحمة و تسليم و بركة و تكريم من رب غفور رحيم قريب مجيب. وصيتكم جميع من حضر بوصية ربكم و ذكرتكم سنة نبيكم، فعليكم برهبة تسكن قلوبكم و خشية تذرى دموعكم و تقيةتنجيكمقبل يوم يذهلكم و يبليكم، يوم يفوز فيه من ثقلت وزن حسنته و خف وزن سيئته، و لتكن مسئلتكم و ملقكم مسئلة ذل و خضوع و شكر وخشوع و توبة و نزوع و ندم و رجوع وليغتنم كل مغتنممنكمصحتهقبل سقمه و شبيبته قبل هرمه و كبره و فرصته و سعته و فرغتهقبلشغله و غنيته قبل فقره و حضره قبل سفره، من قبل يهرم و يكبر ويمرض و يسقم و يمله طبيبه و يعرض عنه حبيبه و ينقطع عمره و يتغير لونه و يقل عقله قبل قولهم: هو موعوك و جسمه منهوك، قبل جده فى نزع شديد و حضور كل قريب و بعيد قبل شخوص بصره و طموح نظرهو رشح جبينه و خطف عرنينه و سكون حنينه و حديث نفسه و بكى عرسه و يتم منه ولده و تفرقت عنه عدوه و صديقه و قسم جمعه وذهببصره و سمعه و كفن و مدد و وجه و جدد و عرى و غسل و نشفو سجى و بسط له و هيى و نشر عليه كفنه و شد منه ذقنه و قمصوعمم و ودع و سلم و حمل فوق سريره و صلى عليه و نقل من دورمزخرفة و قصور مشيدة و حجر منجدة فجعل فى ضريح ملحودضيق، مرصود بلبن منضود، مسقف بجلمود و هيل عليه عفره و حثى عليهمدرهو تحقق حذره و نسى خبره و رجع عنه وليه و صفيه و نديمه و نسيبه وتبدل به قريبه و حبيبه فهو حشو قبر و رهين قفر، يسعى فى جسمه دود قبره و يسيل صديده على صدره و نحره، يسحق برمته لحمهو ينشف دمه و يرم عظمه حتى يوم حشره و نشره فينشر من قبره و ينفخ فى صدره و يدعى بحشره و نشوره، فثم بعثرت قبور و حصلت سريرة صدور و جيىء بكل نبى و صديق و شهيد و نطيق و قعد للفصل رب قدير، بعبده بصير خبير فكم من زفرة تعنيه و حسرة تقصيه فى موقف مهيل و مشهد جليل بين يدى ملك عظيم، بكل صغيرة و كبيرة عليم، حينئذ يلجم عرقه و يحصره قلقه، عبرته غير مرحومة و صرختهغير مسموعة و حجته غير مقبولة، تنشر صحيفته و تبينجريرته، حيث نظرفى سوء عمله و شهدت عينه بنظره و يده ببطشه و رجله بخطوهوفرجه بلمسه و جلده بمسه و تهدده منكر و نكير و كشف عن حيث يصير، فسلسل جيده و غلغل ملكة يده و سيق يسحب وحده، فوردج هنم بكرب و شدة و ظل يعذب فى جحيم و يسقى شربة من حميمتشوى وجهه و تسلخ جلده و تضرب زبنيته بمقدم من حديد يعود جلدهبعدن ضجه كجلد جديد، يستغيث فتعرض عنه خزنة جهنم و يستصرخ فلم يجب ندم حيث لم ينفعه ندمه، يعوذ برب قدير من شر كل مصير ونسئله عفو من رضى عنه و مغفرة من قبل منه، فهو ولى مسئلتى ومنجح ط لبتى فمن زحزح عن تعذيب ربه جعل فى جنته بقربه و خلد فى قصور مشيدة و ملك حور عين و حفدة و طيف عليه بكؤس و سكنح ظيرة قدس فى فردوس و تقلب فى نعيم و يسقى من تسنيم وش رب منسل سبيل قد مزج بزنجبيل ختم بمسك، مستديم للملك، مستشعرللسرور و يشرب من خمور فى روض مغدق ليس ينزف عقله، هذهمنز لة من خشى ربه و حذر نفسه و تلك عقوبة من عصى منشئه وس ولتله نف سه معصيته فهو قول فصل و حكم عدل، قصص قص وو عظ نص، تنزيل من حكيم حميد نزل به روح قدس منير مبين، من عند رب كريم على قلب نبى مهتد رشيد و سيد صلت عليه رسل سفرة، مكرمون بررة، عزت برب عليم حكيم قدير رحيم، من شر عدو لعين رجيم، يتضرع متضرعكم و يبتهل مبتهلكم و نستغفر رب كل مربوب لى و لكم. ثم قرأ امير المؤمنين الآية الكريمة: «تلك الدار الاْخرة نجْعلها للذين لا يريدون علواً فى الأرض و لا فساداً و العاقبة للمتقين» ترجمه: «حمد و تعظيم مىكنم خدايى را كه منتش بس بزرگ و نعمتش بس فراوان و سرشار است (خدايى كه) رحمتش بر غضبش پيشى گرفته و كلماتش به سرحد كمال و تمام رسيده است، ارادهاش در همه چيز نافذ و حكمش همگان را فراگير است. او را حمد و ستايش مىكنم همانند حمد و ثناى كسى كه به خدايىاش اقرار نموده و در بندگىاش كمال خضوع و خشوع را دارا بوده و از خطاهايش بيزار گشته به يگانگى او معتقد بوده و آرزومند مغفرت نجاتبخش او است، در روزى كه انسان از فرزند خود غافل و در انديشه سرانجام خويش مىباشد. از او كمك مىطلبيم و درخواست مىكنيم كه ما را ارشاد نموده و به راه راست رهنمود نمايد و به او ايمان مىآوريم و بر او توكل مىكنيم. شهادت به خداوندى او مىدهم، شهادت خالصانه و از روى يقين و با علم و ايمان او را يكتا مىدانم و چون بندهاى كه قلباً اقرار مىكند او را مىستايم. او در ملك خويش شريك و همتايى ندارد و در آفريدن مخلوقات او را يار و ياورى نيست. او برتر از اين است كه داراى مشاور و وزير و ياور و معين و يارىكننده و همنظير باشد. او مىداند (ولى) پردهپوشى مىكند و مىبيند واز همه چيز آگاه است و مالك و غالب بر همه چيز مىباشد. او معصيت مىشود ولى در مىگذرد و هنگام حكم، به عدالت حكم مىراند. در گذشته و آينده كسى به مانند او نبوده و قبل از همه موجودات و بعد از همه آنها باقى خواهد بود. پروردگارى است كه در عزت خويش يكتا و با قوت خويش قوى و با برترى خويش در نهايت پاكى و با بلندمرتبگى خود در نهايت كبريايى بسر مىبرد. هيچ چشمى او را نمىبيند و هيچ ديدهاى او را نمىيابد، او قوى و بلندمرتبه، بينا و شنونده، مهربان و بخشنده مىباشد، وصف كنندگان از وصف او عاجز و عارفانش نسبت به اوصاف او حيران و متحيرند، به همه چيز نزديك است، دعاى دعاكنندهاش را اجابت مىكندو از رزق و عطاى خويش او را بهرهمند مىسازد. او داراى لطفى پنهان بوده و سختگيرى نيرومند مىباشد، داراى رحمتى وسيع و عذابى دردناك است، رحمتش بهشت پهناورى است بسيار خوشايند و عذابش دوزخى است بىپايان و نابودكننده. و شهادت مىدهم به بعثت و رسالت محمد(ص) عبد و رسول و برگزيده و نبى و حبيب و دوست او كه درود خدا بر او باد؛ درودى كه او را بهرهمند و به بالا و قرب خويش نزديك گرداند. خداوند او را در بهترين عصر برانگيخت، هنگامى كه هيچ پيامبرى در ميان نبوده و كفر همه جا را فرا گرفته بود و اين بعثت براى رحمت بر بندگانش و عطاى نعمتى بيشتر، صورت پذيرفت. خداوند او را خاتم پيامبران قرار داده و به سبب او حجتش را بر همگان آشكار ساخت و پيامبر نيز دستورات الهى را به مردم ابلاغ و در اين راه سعى و كوشش بسيار نمود. نسبت به هر مؤمنى دلسوز و مهربان و بخشنده ودر عين حال مورد رضاى خداوند بود و نسبت به بندگان او سرپرستى پاك و پاكيزه بود. سلام و بركت و تكريم خداوند بخشنده مهربان و نزديك و اجابت كننده بندگان بر او باد. اى كسانى كه در حضور من هستيد شما را توصيه مىكنم به آنچه كه خداوند شما را به آن توصيه كرده است و سنت پيامبران را به شما گوشزد مىكنم، بيم و ترس از خداوند را به گونهاى در دل خويش جاى دهيد كه اشكتان را از ديدگان جارى سازد و تقوايى پيشه كنيد كه نجاتبخش شما در روزى باشد كه آن روز، شما را از همه چيز فارغ نموده و تنها به خويش مشغول ساخته و به بلاهاى بسيار گرفتار مىسازد، روزى كه رستگار و خوشبخت مىشوند كسانى كه خوبىهاى آنان بيشتر و بدىهاى آنان كمتر بوده است. درخواست شما از خداوند و تمجيد شما نسبت به او بايد با كمال ذلت خضوع و سپاسگزارى و خشوع و توأم با توبه و دورى از معصيت و پشيمانى و بازگشت از گناه باشد. هر يك از شما بايد سلامتى خويش را قبل از بيمارى و جوانى خويش را قبل از پيرى و بزرگسالى و دارايى خويش را قبل از نادارى و آسايش خويش را قبل از گرفتارى و زندگى خويش را قبل از مرگ دريافته و غنيمت شمارد (آرى بايد غنيمت شمارد) قبل از اين كه پا به سنين بالا و پيرى بگذارد و به بيمارى و دردى مبتلا گردد كه طبيب از او دلتنگ شده و دوست از او روگردان گشته و رشته عمر او قطع و عقل او دگرگون گردد (بايد فرصت را غنيمت شمارد) قبل از اين كه به او گفته شود: گرفتار تب شديد و جسمى ضعيف شده است (بايد فرصت را غنيت شمارد) قبل از اين كه به حالت جان دادن بيفتد و بستگان دور و نزديك به كنارش بيايند و ديدهاش مبهوت شود و نظرش به بالا خيره گردد و عرق مرگ بر پيشانىاش بنشيند و بينىاش خميده و صدايش قطع و با خويش به سخن بپردازد (در اين هنگام است كه) همسرش بر او گريان شده و فرزندانش يتيم گشته ودشمن و دوستش از او جدا گرديده و آنچه را كه جمع كرده بود بين ديگران تقسيم شده است (در اين هنگام است كه) چشم و گوشش از كار افتاده و او را به سوى قبله خوابانده و لباسهايش را از تن بيرون آورده و او را عريان نموده و غسل داده و خشك كرده و ردايى برايش گشوده و كفنش را باز كرده (و وى را در آن قرار داده) و با پارچهاى چانهاش را بسته و پيراهنى بر او پوشانده و بر سرش پارچهاى مىبندند و (دور و نزديكانش) با او وداع كرده و بر روى تابوتى بدنش را حمل نموده و بر وى نماز خوانده مىشود و از خانه پر زر و زيور و قصر محكم و استوار و خانه از سنگ ساخته شده وى را جدا نموده و در گوشه قبر و در جايى تنگ و بىآب و علف در كنار خشتهاى چيده شده در زير سنگهاى سخت قرار مىدهند و خاكها و ريگها بر او مىريزند (اكنون) از آنچه مىترسيده به سرش آمده و (ديگر) خبرى از وى بياد نخواهد ماند و از كنار مزارش دوست و همراه و اقوام و خويشانش برمىگردند و همسر و محبوب او راهى ديگر را در پيش مىگيرند (و از اين پس) او هم آغوش قبر و اسير سرزمين بىآب و علف خواهد بود، جسم او مركز جنب و جوش كرمهاى قبر خواهد شد و خونابه (صورتش) بر گردن و سينهاش جارى خواهد گشت، خاك قبر، گوشت بدن وى را پراكنده مىكند و خون بدنش را خشك مىكندو استخوانش را مىپوساند و چنين است تا روز محشر. و آنگاه كه از قبر، او را بيرون آورده وروح بر پيكر او مىدمند و براى حشر و نشر صدايش مىزنند، در اين هنگام است كه قبرها درهم ريخته مىشود (و مردگان به پا مىخيزند) و باطن هر انسانى آشكار مىشود و هر نبى و صديق و شهيدى را به صحنه محشر مىآورند و خداوند تواناى داناى بينا خود عهدهدار جدايى حق از باطل مىگردد. پس چه بسيار نالههاى جانسوزى كه گريبانگير او مىشود و حسرتى كه وى را به نابودى مىكشاند، در جايگاهى هولناك و ديدگاهى عظيم در حضور پادشاهى بسيار بزرگ كه بر هر كوچك و بزرگى دانا است، در اين هنگام است كه (از شدت گرماى قيامت) عرقِ سر و صورتش، همچون لجامى بر دهانش گشته (كه او را از سخن گفتن باز مىدارد) و اضطراب و نگرانى سراسر وجود او را فرا گرفته است به گريه و فريادش گوش فرا نمىدهند و عذر و حجت او را نمىپذيرند، نامه اعمالش بازمىگردد و آنگاه كه به كردارهاى زشت خويش مىنگرد و ديدهاش به نگاههاى بدى كه كرده شهادت مىدهد و دستش به آنچه كه سرسختانه گرفته و پايش به جاهايى كه گام نهاده و عورتش به آنچه كه انجام داده و پوستش به آنچه كه لمس كرده شهادت مىدهند. در اين هنگام است كه صفحه كردارش آشكار مىشود. آنگاه منكر و نكير وى را تهديد نموده و از عاقبت و سرانجام او پرده برمىدارند و او را به زنجير و دستش را به بند و بدنش را به زمين كشيده و روانه دوزخش مىكنند، پس با سختى و شدت بسيار وارد جهنم شده و براى هميشه او را در آتش سوزان به عذاب مىرسانند و جرعهاى از چشمههاى گداخته جهنم به او مىنوشانند كه چهرهاش را بريان و پوستش را جدا مىسازد (ملائكه عذاب) با گرزهاى آهنين بر سرش مىكوبند و پوستش كه بر اثر سوختن از ميان رفته بود بار ديگر تجديد مىگردد (در آنجا) از مأموران دوزخ فريادخواهى مىكند ولى آنها از او روگردانده و به او پاسخ نمىدهند فرياد دلخراش سر مىدهد ولى هيچ نگهبانى پاسخ آنان را نمىدهد وديگر پشيمانيش سودى به او نمىرساند. از شر هر پايانى به خداوند پناه مىبريم و از او عفو و بخششى را مىطلبيم كه نسبت به بندگان مورد رضايت و قبول خويش عطا فرموده است و اوست عهدهدار درخواست و برآورنده حاجات من؛ و كسى را كه از عذاب خداوند دور كنند وى را در بهشت الاهى جاى داده و در قصرهاى محكم و استوار جاودانه و در اختيارش حوران و خادمان قرار خواهند داد كه با جامهايى پر از شراب، گرد وى به گردش درآمده و در محضر قدس الهى در بهشت فردوس سكونت خواهد گزيد و غرق در نعمتهاى بهشتى گشته و از آب گواراى چشمه تسنيم و چشمه سلسبيل كه آميخته به زنجبيل و بر آن نشانى از مشك و عبير است خواهد نوشيد، وى را پادشاهى و ملكى است جاودانه و شادى و سرورى است كه قلب و جانش را خواهد گرفت، در بوستانى خرم و سرسبز، از شرابهايى خواهد نوشيد كه عقل او را سلب نخواهد كرد. اين مقام و منزلت مخصوص كسى است كه از پروردگارش ترسيده و از معصيت او خويش را برحذر داشته است و آن عذاب سزاى كسى است كه سرپيچى خالق خويش را كرده و معصيت خداوند را نزد خود نيك و زيبا شمرده است (و قرآن) سخنى است كه حق و باطل را از هم جدا كرده و به عدل حكم نموده و گوياى داستان كسانى است كه داستانشان بيان گرديده و بيانگر موعظهاى است كه به روشنى ذكر شده است و آن كتابى است كه روحالقدس (جبرئيل امين) آن را از طرف خداوند بر قلب پيامبر هدايت شده نازل نموده است. درود آن ملائكهاى كه سفراى بزرگوار و نيكورفتار الهىاند، بر پيامبر باد. پناه مىبرم به پروردگار داناى رحيم و حكيم و كريم از شر شيطان، آن دشمن دور از رحمت خدا و رانده شده از درگاه او. گريه و زارى كنندگان شما بايد (در پيشگاه خداوند) به گريه و زارى بپردازند و دعا كنندگان شما بايد به دعا مشغول گردند و من براى خودم و شما از خداوند طلب مغفرت مىكنم. [آنگاه حضرت اين آيه را تلاوت كردند]: «آن خانه آخرت را مخصوص كسانى قرار مىدهيم كه خواهان برترى و فساد در زمين نباشند و سرانجام خوش از آنِ تقواپيشگان است». خطبه بدون نقطه در: سفينةالبحار، ج 1، ص 397 و نهجالسعادة فى مستدرك نهجالبلاغه، ج 1، ص 100 و دو كتاب در دسترس براى رجوع: 1. على(ع) از ولادت تا شهادت، سيد محمد كاظم قزوينى، ص220 2. سيماى نهجالبلاغه، محمد مهدى عليقلى، صص 270 - 267 «الحمد لله اهل الحمد و مأواه و له أوكد الحمد و أحلاه و أسرعالحمدو أسراه و اطهر الحمد و أسماه و اكرم الحمد و أولاه، الحمدللهالمل ك المحم ود و المالك الودود مصور كل مولود و مآل كل مطرود، ساطح المهاد و موطد الاطواد و مرسل الامطار و مسهلالاوطار، عالم الاسرار و مدركها و مدمر الأملاك و مهلكها و مكور الدهور و مكررها و مورد الامور و مصدرها، عم سماحه و كمل ركامه و همل، و طاوعالسؤال و الامل و أوسع الرمل و أرمل، احمدهحمداً ممد وداً و اوحده كما و حد الأواه، و هو الله لا اله للامم سواه و لا صادع لما عدله و سواه أرسل محمداً علماً للاسلام و اماماً للحكام و مسددا للرعاع و معطل أحكام ود و سواع، أعلم و علم و حكم و أحكم، أصل الاصول ومهد، و اكد الموعود و أوعد، أوصل الله له الأكرام و أودع روحه السلام، و رحم آله و أهله الكرام، ما دمع رائل و ملع دألو طلع هلال و سمع اهلال. اعملوا رعاكم الله أصلح الأعمال و اسلكوا مسالك الحلال، و اطرحوا الحرام و دعوه و اسمعوا أمر الله وعوه و صلوا الأرحام وراعوها و عاصوا الأهواء و اردعوها و صاهروا أهل الصلاح و الورع، و صارموا رهط اللهو و الطمع، و مصاهركم أطهر الأحرار مولداً و أسراهم سؤدداً و أحلاهم مورداً و ها، هو أمكم و حل حرمكم ممسكاً عروسكم المكرمه و ماهراً لهاكما مهر رسول الله(ص) ام سلمه و هوأ كرم صهر أودع الأولاد و ملك ما أراد، و ماسها مملكه و لاوهم، و لا وكس صلاحه و لا وصم، أسأل الله لكم أحماد وصاله و دوام اسعاده و ألهم كلا اصلاح حاله و الاعداد لمآله و معاده و له الحمد السرمد والمدح لرسوله أحمد(ص)»
ترجمه: «حمد و ثناء خداوندى را كه اهل حمد بوده و جايگاه آن مختص او ميباشد و برترين و شيرينترين و سريعترين و گستردهترين و پاكترين و بالاترين و گرامىترين و سزاوارترين حمدها بر ذات او باد. سپاس خداوندى را كه پادشاهى است مورد ستايش و مالكى است بسيار مهربان و با محبت. هر مولودى را صورت مىبخشد و هر طرد شدهاى را ملجأ و پناهگاه است. گستراننده دشتها و صحراها و برپا كننده كوهها و بلندىهاست، فرو فرستنده بارانها و آسانكننده مشكلات و نيازها است، عالم و دانا به همه اسرار و درهم كوبنده و نابودكننده همه پادشاهان است. روزگاران را به سرانجام رسانده و آنان را مجدداً به عرصه وجود مىآورد و مرجع و مصدر همه امور اوست. جود و عطايش همه چيز را در برگرفته و ابر بخشش او با كمال ريزش، همگان را فرا گرفته است، خواستهها و اميدهاى بندگان را برآورده نموده و به ريگزاران افزونى و توسعه بخشيده است. حمد و ستايش مىكنم او را حمد و ستايشى بىانتها و يگانهاش مىشمارم همانگونه كه بنده دعاكننده، گريان او را يگانه مىشمارد و اوست خداوندى كه امتها را خدايى جز او نيست و كسى نيست كه آنچه را كه او برپا و تنظيم كرده در هم فرو ريزد. او محمد(ص) را پرچم هدايت و نشانه اسلام و امام حكمرانان و استواركننده پيشوايان و تعطيل كننده احكام بتهايى چون وُدّ و سُواع قرار داد، او (پيامبر) به بندگان خدا حقايق را اعلام نموده و به آنان تعليم داد و در ميان آنان حكم رانده و امور را استحكام بخشيد واصول اساسى را پايهگذارى كرده و آنها را ترويج نمود و بر قيامت تأكيد بسيار داشت و آنان را از آن بيمناك ساخت. خداوند آن حضرت را از اكرام خويش بهرهمند سازد و به روانش درود فرستد و به آل و اهلبيت بزرگوارش رحمت عنايت فرمايد تا مادامى كه دندان نهانى در دهان مىدرخشد و گرگ مىدرد و ماه طلوع مىكند و بانگ لااله الا الله به گوش مىرسد. خداوند شما را حفظ نمايد، بهترين اعمال را انجام دهيد و به راههايى رويد كه حلال است و راههاى حرام را ترك گفته و از آن دست برداريد. فرمان خداوند را گوش داده و آن را به خاطر بسپاريد و با اقوام و خويشاوندان پيوند و ارتباط داشته و حقوقشان را مراعات نماييد. با هواها و خواهشهاى نفسانى مخالفت نموده و خويشتن را از آنها حفظ كنيد. با اهل درستى و تقوا وصلت و ازدواج نماييد و خود را از قومى كه سرگرم دنيا و طمع دنيوىاند جدا سازيد. اين كسى كه اكنون داماد شما گشته و با شما پيوند نموده، پاكزادهترين آزادگان و شريفترين آنان بوده و از بهترين روش در ميان آنان برخوردار مىباشد. او اينك به سوى شما آمده و به حريم شما وارد گشته در حالى كه عروس بزرگوار شما را گرفته و مهريه او را همان مقدار قرار داده كه رسول خدا آن را براى همسرش امسلمه قرار داده است. او (رسول خدا) بهترين دامادى بود كه فرزندانى را به وديعه نهاد و آنچه را كه خواست به دست آورد و در مورد همسرش غفلت نورزيد و دچار انديشه نادرست نگشت و در مصلحت او كوتاهى ننمود و بر او عيب و ايراد نگرفت. از خداوند براى شما بهترين نعمتها و رحمتهايش را درخواست مىكنم و از او مىخواهم دائماً شما را به سعادت رهنمون گرداند و به همگان اصلاح حال و آماده كردن توشه آخرت عنايت فرمايد. حمد بىپايان خاص ذات اوست و مدح و ثنا ويژه رسول او احمد است». «لازم به ذكر است كه ظاهراً اين خطبه در عقد نكاحى ايراد شده است»
خداوند دوست دارد در مکان هایی او را یاد کنند
ابوهاشم جعفری، یکی از یاران برجسته امام هادی(ع) می گوید: روزی امام(ع) بیمار شدند و از من و محمّد بن حمزه از دیگر یاران حضرت خواستند که نزد ایشان برویم. محمّد بن حمزه پیش از من نزد امام(ع) رفته بود و پس از بازگشت از منزل امام(ع)، به من گفت: حضرت می خواهند کسی را به کربلا بفرستیم تا در حرم امام حسین(ع) برای شفای ایشان دعا کند. به محمّد بن حمزه گفتم: چرا به امام(ع) جواب مثبت ندادی؟ من خود به کربلا می روم و برای شفای حضرت دعا می کنم. پس از آن وقتی به خانهامام هادی(ع) رفتم و خدمت ایشان رسیـدم، در پـاسـخ به خواسته حضرت گفتم: فدایتان شوم! خودم به کربلا می روم و در آنجا برای شمـا دعـا مـی کنـم. پـس از آن از محضـر امـام هـادی(ع) مرخص شدم. در راه، علی بن بـلال یکی از یاران امام(ع) را دیدم و دستور امام را به اطّلاع او رساندم. علی بن بلال با تعجّب پرسید: امام هادی(ع) به کربلا چه کار دارند؟ ایشان خود امام هستند و عظمت دارند و عظمت ایشان کمتر از کربلا نیست و. ..
دیگر بار نزد امام(ع) رفتم و سخن علی بن بلال را خدمت ایشان عرض کردم. امام در پـاسـخ سـخـن او فـرمودند: «به علی بن بلال می گفتی که رسول خدا ص) با آنکه عظمتشان از کعبه و حجرالأسود برتر بود، به دور کـعـبــه طـواف مـی کـردنـد و حـجـرالأسـود را می بوسیدند. با آنکه حرمت مؤمن از کعبه برتر است، خداوند دستور داده است که مؤمنان دور کعبه طواف کنند. پس مکان هایی وجود دارد که خداوند دوست دارد در آنها او را یاد کنند و از او چیزی بخواهند. من هم دوست دارم که در این گونه مکان ها [ که نمونه ای از آن کربلاست ] برایم دعا شود.»
سپس امام(ع) خطاب به من فرمودند:
«ای ابوهاشم! چرا این مطالب را به علی بن بلال نگفتی؟» من در پاسخ عرض کردم: «فدایتان شوم! اگر من نیز به این خوبی این نکات را می دانستم، به طور حتم آنها را به او می گفتم و در مورد دستور شما چون و چرا نمی کردم».
تسلیم بودن در برابر ولایت اهل بیت(ع)، شرط پذیرش دعا از سوی خداوند است
اگر چه هرگونه توجّهی به پروردگار عالم تأثیری انکار ناپذیر دارد؛ ولی این نکته را نیز باید در نظر گرفت که برای وارد شدن به هر جا و کسب توفیق کامل در هر کار، باید از راه آن وارد شد. قرآن مجید در این زمینه می فرماید: «وَلَیسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُیوتَ مِنْ ظُهُورِهَا وَلَکنَّ الْبِرَّ مَنْ اتَّقَی وَاْءْتُـوا الْبُیـوتَ مِـنْ اْبـوَابِهَا وَاتَّقُوا اللهَ لَعَلَّکمْ تُفْلِحُونَ».2
بهترین راه در زمینه دعا و توسّل، راه هایی است که اهل بیت عصمت و طهارت(ع) خود به ما نشان داده اند و آن، پذیرفتن ولایت آنها و تلاش و کوشش خالصانه در این راه است. محمّـد بن مسلم، از اصحاب امام باقر و امام صادق(ع)، در حدیثی نقل می کند:
از امام(ع) پرسیدم: کسی را می شناسیم که در عبادت، خضوع و خشوع بسیار دارد؛ ولی امامت شما را نپذیرفته است؛ آیا عبادت ها و کـوشش های دینی او به حالش سودی دارد؟ امام(ع) در پاسخ فرمودند: «ای ابامحمّد! مثال ما اهل بیت، مثال آن خاندانی است که در بنی اسرائیل بودند که هر گاه چهل شب به درگاه خـدا راز و نیاز می کردند، دعایشان به اجابت می رسید؛ ولی یکی از آنها چهل شب عبادت و راز و نیاز کرد و دعایش مستجاب نشد. آن شخص نزد حضرت عیسی(ع) رفت و گلایه کرد و از آن بزرگوار خواست که برای او دعا کنند. حضرت عیسی(ع) وضو گرفتند و نمازی خواندند و برای آن شخص دعا کردند. پس از آن، خداوند به پیامبرش وحی فرمود: «بنده من از غیر آن دری که باید نزدم آید، آمد و دلش به نبوّت شما ثبات و قرار نداشت و به همین دلیل دعایش مستجاب نگردید.»
این حدیث شریف نشان می دهد که اعتقاد کامل و یقین استوار به پروردگار عالم، پیامبر گرامی(ص) و ائمه اطهار(ع)، شرط لازم برای استجابت دعاست و بدون باور داشتن ولایت اهـل بـیـت(ع)، استجابت دعا با مانع روبه رو خواهد شد.
انگشتی که برای اهل بیت(ع) قلم می زند باید شفا بخش باشد
نقل است زمانی فرزند محدّث کبیر، مرحوم آیت الله حاج شیخ عبّاس قمی، صاحب کتاب های متعدّد علمی و کتاب مشهور «مفاتیح الجنان»، دچار عارضه بسیار سختی می شود و آقایان پزشکان از معالجه او نومید می شوند. خبر به حاج شیخ عبّاس قمی می رسد؛ ایشان در همان حال، انگشت خود را در استکان چای می زنند و می گویند: این را به فرزندم بدهید، بخورد. اطرافیان همین کار را انـجـام می دهند و بیماری فرزند ایشان رو به بهبود می رود. از مرحوم حاج شیخ عبّاس قمی می پرسند: بر آن چای چه دعایی خواندید، که این همه اثر داشت؟ ایشان در پاسخ می گویند: اگر انگشتی که یک عمر در مسیر اهـل بـیـت(ع) قلم زده اسـت؛ چنین اثری نمی داشت، باید آن را قطع می کردم. خدا را شکر که ما مولاء و آقا یمان 1183 سالش میباشد59 طبیب واقعیه59 معنی آیت الله 59 آخرین امام دین اسلام59 راهنمای دین اسلام 59 مهدی 59
اهل بيت (ع) براساس آيات قرآن و حديث متواتر ثقلين، همتاى قرآن بوده، تمسك به يكى از آن دو، بدون ديگرى، مساوى با ترك هر دو است و دستيابى به دين كامل، در پرتو تمسك به آيات و روايات امكان پذير است. در حقيقت، قرآن و عترت، عصاره نبوت و تداوم بخش رسالت هستند و هدايت بشر را تا روز قيامت تضمين مى كنند. [1]
قرآن، اسلام مكتوب است و اهل بيت اسلام ناطق.
قرآن، راه است و اهل بيت راهبر.
قرآن، قانون است و اهل بيت قانون شناس و مجرى قانون.
قرآن مشعل است و امام، مشعل دار.
قرآن، كتاب حكمت است و اهل بيت داناى حكمت.
كلمه «اهل بيت» در قرآن در سه آيه آمده است. نخست در سوره قصص مى خوانيم: «هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى أَهْلِ بَيْت يَكْفُلُونَهُ لَكُمْ; [2] [پس خواهر موسى آمد و گفت:] آيا شما را به خانواده اى راهنمايى كنم كه براى شما از وى سرپرستى كند.» اين آيه اشاره به جريان حضرت موسى(ع) در ايام كودكى دارد كه شير هيچ دايه اى را در كاخ فرعون قبول نمى كرد. آنگاه خواهر موسى(ع) به آن ها گفت: آيا مايليد كه من شما را بر خانواده اى كه دايه و پرستار اين طفل شوند، راهنمايى كنم.
مراد از اهل بيت در اين آيه، واضح است و به كسى كه در خانواده دايه و پرستار طفل است; يعنى مادر خانواده اطلاق شده است.
دومين آيه در سوره هود آمده است كه: «قَالُواْ أَتَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَ بَرَكَـتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْت» [3] بعد از آنكه خداوند، بشارت داشتن فرزند را به ساره همسر حضرت ابراهيم(ع) داده است، او به خاطر پيرى خود و همسرش متعجب شد; اما فرشتگان به او گفته اند: «آيا از كار خدا در شگفت هستى كه رحمت و بركات خداوند مخصوص شما اهل بيت رسالت است.»
در اين آيه نيز منظور از اهل بيت آشكار است و شامل خاندان و خانواده حضرت ابراهيم(ع) مى باشد.
سومين آيه اى كه درباره «اهل بيت» سخن به ميان آورده، در سوره احزاب آمده است كه مى فرمايد: «إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا; به راستى كه خداوند، مى خواهد پليدى را از شما اهل بيت بزدايد و كاملاً پاك و پيراسته تان نمايد».
با بررسى تفسير و شأن نزول و سياق آيات فوق، در مى يابيم كه در دو آيه اول، مراد از «اهل بيت» مشخص بوده و داراى هيچ ابهامى نيست. اما با بررسى سياق آيه سوم و شأن نزول آن مى توان فهميد كه اين آيه در مقام بيان مسأله مهمى درباره «اهل بيت» است كه نيازمند دقت و بررسى بيشترى است.
براى بررسى اين آيه، چند نكته را بايد مورد توجه قرار داد:
اول: آيه «تطهير» داراى سه تأكيد است.
الف. حرف «ان» كه در پى آن «ماى» حصر آمده و دلالت دارد كه طهارت منحصر در اهل بيت است.
ب. «لام» تأكيد كه بر كلمه «يذهب» آمده تا از ازاله كامل تمام گناهان و معاصى از اهل بيت پرده بردارد.
ج. جمله «يطهركم تطهيرا» در آخر اين آيه بيانگر آن است كه طهارت اهل بيت، كامل و بدور از هر گونه شائبه و شبهه است. [4]
اين سه تأكيد نشان مى دهد كه «اهل بيت» خاندانى معمولى نيستند و داراى خصوصيات منحصر به فرد مى باشند.
دوم: اراده خداوند در جمله «انما يريد الله...» بر فعل او، «اذهاب رجس»، و «تطهير» تعلق گرفته و چنين اراده اى جز اراده تكوينى نيست چرا كه اراده تشريعى به فعل ديگران تعلق خواهد گرفت نه به فعل صاحب اراده، همچنين سياق آيه در مقام مدح و ستايش اهل بيت است و اگر اين اراده تشريعى بود; اختصاص به گروه خاصى نداشت و اين مدح و ستايش نيز موردى نداشت.
سوم: با ملاحظه موارد استعمال لفظ «رجس» در قرآن (مائده، آيه 90; انعام، 125; يونس، 100) مى توان گفت اين لفظ هم شامل پليدى محسوس و ظاهرى مى شود و هم آلودگى معنوى و نامحسوس را در بر دارد. [5] و شكى نيست كه مقصود از «رجس» در آيه تطهير (كه با الف و لام نيز آمده) شامل تمام گناهان مى شود. [6]
چهارم: علماى اهل تسنن با توجه به معناى لغوى «اهل بيت»، آيه را به خانواده و همسران پيامبر تفسير مى كنند. [7] در پاسخ آنها بايد گفت اگرچه در كتابهاى لغت، كلمه «اهل بيت» به معناى اهل خانواده (اعم از پدر، مادر، فرزندان و...) و خاندان آمده است. [8] اما سياق آيه تطهير نشان مى دهد كه «اهل بيت» در اين آيه افراد خاص از خانواده هستند و شامل همسران پيامبر اسلام(ص) نمى شود زيرا اگر شامل آنها مى شد لازم بود ضمير «عنكم» كه مذكر است به «عنكنّ» تبديل شود. [9] علاوه بر آن از رواياتى كه تبيين كننده مجهولات و تأويل كننده متشابهات قرآن هستند; استفاده مى شود. كه اين قسمت از آيه (مانند بعضى از آيات ديگر) جداگانه نازل شده است و به هنگام جمع آورى آيات قرآن، در كنار اين آيات قرار گرفته است. [10] و روايات به وضوح، مصداق «اهل بيت» در اين آيه را بيان كرده اند. طبرى [11] در تفسير خود «17» حديث و جلال الدين سيوطى، [12] در الدر المنثور «14» حديث را نقل نموده اند كه سند همه آنها به صحابه و تابعين (همچون: ابوسعيد خدرى، انس بن مالك، ابو اسحاق، ابوهريره، ابوحمراء، سعد بن وقاص، على بن حسين، عايشه، ابن عباس و...) منتهى مى گردد.
طبق اين احاديث، پيامبر اسلام(ص) كساء يا عباء بر سر پنج تن (پيامبر، على، فاطمه، حسن و حسين(عليهم السلام)) افكند و ام سلمه را كه قصد ورود به آن را داشت; منع نمود و اين جمله را فرمود: «خدايا! اينان اهل بيت من مى باشند، پروردگارا! پليدى را از آن ها دور ساز». [13]
آيات زيادى در شأن و منزلت «اهل بيت» نازل شده است تا جايى كه ابن عباس مى گويد درباره على(ع) به تنهايى، سيصد آيه نازل شده است. [14] و برخى ديگر گفته اند: ربع آيات قرآن در مورد اهل بيت مى باشد. [15]
در اين جا نمونه هايى از آيات كه شيعه و سنى در آن اتفاق نظر دارند كه درباره اهل بيت نازل شده را ذكر مى نمائيم:
1. آيه مودّت:
خداوند متعال مى فرمايد: «قُل لاَّ أَسْـَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِى الْقُرْبَى; [16] به مردم بگو! براى تبليغ و رسالت، پاداش از شما نمى خواهم; مگر مودت و دوستى خويشانم».
صحيح مسلم و صحيح بخارى و مسند احمد بن حنبل و تفسير ثعلبى همگى از ابن عباس نقل كرده اند كه وقتى اين آيه نازل شده مسلمانان از پيامبر سؤال كردند; اقرباى شما چه كسانى هستند؟ پيامبر فرمود: آنها على و فاطمه و دو فرزندانشان (حسن و حسين) هستند. [17]
2. آيه مباهله:
خداوند در سوره نساء آيه 47 مى فرمايد: «فَمَنْ حَآجَّكَ فِيهِ مِن بَعْدِ مَا جَآءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَآءَنَا وَأَبْنَآءَكُمْ وَنِسَآءَنَا وَنِسَآءَكُمْ وَأَنفُسَنَا وَأَنفُسَكُمْ...; [18] پس هر كس با تو درباره عيسى در مقام مجادله بر آيد، بعد از آن كه به وحى خدا بر احوال او آگاهى يافتى بگو: بياييد ما و شما با فرزندان و زنان خود به مباهله برخيزيم...».
مفسران شيعه و سنى اتفاق نظر دارند كه لفظ «ابنائنا» اشاره به امام حسن و امام حسين و لفظ «نسائنا و انفسنا» به ترتيب فاطمه زهرا(س) و حضرت على(ع) را شامل مى شود. مسلم و ترمذى در كتاب هاى خود در باب فضايل على(ع) از سعيدبن وقاص روايت كرده اند: وقتى كه اين آيه نازل شد، پيامبر، على و فاطمه و حسن و حسين را فراخواند و فرمود: خداوندا، اينان اهل من مى باشند. [19]
3. آيه كلمات:
قرآن، داستان توبه حضرت آدم را چنين بيان مى كند: «فَتَلَقَّى ءَادَمُ مِن رَّبِّهِ كَلِمَـت فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ; [20 ]حضرت آدم از پروردگارش كلماتى را گرفت پس توبه او را پذيرفت، همانا خداوند توبه پذير و مهربان است.»
جلال الدين سيوطى در تفسير «الدر المنثور» در ذيل همين آيه از ابن عباس روايت كرده كه گفت از رسول خدا درباره كلمات كه حضرت آدم از خداوند دريافت كرد و موجب پذيرش توبه شد سؤال كردم، پيامبر فرمود: «حضرت آدم به حق محمد و على و فاطمه و حسن و حسين از خداوند طلب بخشش كرد و خداوند هم پذيرفت.» [21]
4. آيات نازل شده در شأن اهل بيت:
آياتى كه در شأن اهل بيت به خصوص درباره حضرت على(ع) نازل شده، بسيار زياد است كه بررسى همه آنها در اين مجال نمى گنجد ما براى اختصار فقط به آدرس سوره ها و آيات اكتفا مى كنيم: [22] آيات برائت (توبه، 1)، آيه سقاية الحاج (توبه، 19)، آيه صالح المؤمنين (تحريم، 4)، آيه حكمت (بقره، 269)، آيه بينه (هود، 17)، آيه نور (حديد، 28)، آيه انذار (شعراء، 214) آيه مرج البحرين (الرحمن، 19، 22)، آيه نجوى (مجادله، 12)، آيه سابقون (واقعه، 10 ـ 11)، آيه محبت (مريم، 96 ; مائده، 54)، آيه انفاق (بقره، 274)، آيه حبل الله (آل عمران، 103)، آيه راسخون در علم (آل عمران، 7)، آيه ولايت (مائده، 55)، آيه علم الكتاب (رعد، 13)، اهل الذكر (نحل، 43) و... .
آنچه ذكر شد گوشه هايى از شأن و منزلت اهل بيت در قرآن بود كه هيچ كس قادر به انكار اين آيات نيست. بدون شك اهل بيت حلقه ناگسستنى قرآن هستند و قرآن بدون اهل بيت و اهل بيت بدون قرآن، نمى توانند كشتى پرتلاطم هدايت را به مقصد برسانند اميدواريم بتوانيم با تبعيت از اهل بيت، مسير صراط مستقيم را بپيماييم.
پی نوشت ها:
1. ر.ک: مدخل آیه تطهیر.
2. مناقب ابن شهر آشوب، ج1 ص85؛ الصوائق المحرقه، ص281.
3. مکارم الاخلاق، ص459.
4. الصواعق المحرق، ص 281.
5. تفسیر طبری، ج22،ص 12.
6. صحیح مسلم، ج4، ص1873، باب فضائل علی بن ابوطالب، حدیث7.
7. الصواعق، ص281.
8. سوره احزاب (33)، آیه 33.
9. المسند، ج 18، ص258.
10. مشکل الآثار، ج1، ص335؛ الصواعق، ص281.
11. مدخل آیه تطهیر؛ مشکل الآثار، ج 1، ص332-339؛ الصواعق المحرقه، ص281.
12. نفحات الأزهار فی خلاصه عبقات الأنوار، جلد اوّل.
13. فصلت: 42.
14. فیض القدیر فی شرح الجامع الصغیر، ج3، ص18-19.
15. النبراس، ص532، حاشیه بحرالعلوم
16. شرح المقاصد، ج5، ص301ـ303.
17. نهج الحق و کشف الصدق، ص 179 و 215 و 216؛ اللوامع الإلهیه، ص 515؛ دلائل الصدق، ج2، ص 132-133.
18. ینابیع الموده، ص 287.
19. سوره شوری، آیه 23.
20. اصل الشیعه و اصولها، ص 162.
21. المرقاه، ج5، ص 600.
22. الصواعق المحرقه، ص 189.
23. سوره احزاب.
24. سوره واقعه (56)، آیات 77 ـ 79.
25. المیزان فی تفسیر القرآن، ج19، ص 137.
26. اصول کافی، ج 1، باب الردّ إلی الکتاب و السنّه، ح 9.
27. همان، باب الراسخین فی العلم، حدیث1.
28. سوره نساء، آیه 59.
29. ر. ک: آیه اولی الأمر
30. الصواعق المحرقه، ص 191.
31. سوره شوری، آیه 23.
32. المستدرک علی الصحیحین، ج3، ص 172.
33. تفسیر طبری، ج25، ص 16-17
34. شواهد التّنزیل، ج2، ص144، تعلیقه.
35. کفایه الطالب، ص 1317.
36. تاریخ اصفهان، ج2، ص 165.
37. الصواعق المحرقه، ص217.
38. همان، ص 190-191.
39. اعراف 158.
40. همان.
41. همان، ص:86.
42. سبا:47.
43. فرقان: 57
44. ر.ک: آیه اول الأمر و آیه صادقین.
45. المسند، ج5،ص181؛ مجمع الزوائد، ج9، ص 163؛ فیض الغدیر، ج 3، ص14؛ کنز العمال، 61، ص 166؛ نفحات الأزهار، ج 2، ص 284-285.
46. ینابیع الموده، ص 27
47. مناقب ابن مغازلی، ص 112.
48. ینابیع الموده، ص 43.
49. همان، ص 137.
http://www.aaaali110.loxblog.com/post/453
نظرات شما عزیزان:
+ نوشته شده در یک شنبه 17 ارديبهشت 1396برچسب:
,
ساعت 10:0 توسط امیر علی عرفانیان
|